"باز نشر"



چه بدانیم و چه ندانیم و حتی چه بخواهیم و چه نخواهیم همه ما در زندگی خود از سبک و سیاقی خاص پیروی می کنیم؛ سبکی که منعکس کننده علایق، سلایق، گرایش ها، ارزش ها، معیارهای اخلاقی و مهمتر از همه عقیده عملی ماست.

علاقه هر شخص به موسیقی خاص و یا برنامه و فیلم خاص و حتی خواندن کتابی خاص، بازگوکننده سبک خاصی است که برای زندگی انتخاب می کند.

در اینکه همه ما برای خود دارای سبک زندگی هستیم شکی نیست، اما نکته مهم این است که منبع و ریشه این سبک از کجا نشأت می گیرد چرا که جهتگیری رفتاری یک فرد و جامعه، منطبق بر سبکی است که بر می گزیند و اگر آن سبک و روش، روشی مناسب نباشد موجبات شقاوت فرد و اجتماع را فراهم می آورد.

هرچند همه ما خود را مسلمان می دانیم اما متاسفانه امروزه با پیروی از سبک زندگی غربی، از سبک زندگی اسلامی و دینی خود بسیار فاصله گرفته ایم.

سبک زندگی واژه ای بسیار گسترده است که شامل تمام امور زندگی انسان می شود. خوردن و پوشیدن و مُد و آرایش تا تفریح و سرگرمی و شغل و هنر همه و همه در دایره سبک زندگی قرار می گیرند.

اینکه در سالهای اخیر بیش از گذشته شاهد تبعیت مردم از سبک زندگی غربی هستیم نشان دهنده این است که نیازهایی جدید متناسب با جهانی جدید برای مردم خَلق شده است که باید بر مبنای سبک دینی به خوبی پاسخ داده شود.

با نگاهی گذرا به آموزه های اسلام به خوبی در می یابیم که قرآن و روایات نیز برای ما سبک معین و مشخصی را در نظر گرفته اند و از این حیث سنت اسلامی بسیار غنی است، اما استخراج این روشها از منابع دینی و شناخت مصادیق و تبیین دقیق آنها برای مردم وظیفه ای سنگین است که بر دوش عالمان دینی قرار می گیرد تا در سایه دستورات اسلامی بتوانند روشهای مطلوب را ارائه دهند.

هرچند پیروی مردم از سبک زندگی غربی مذموم است اما این امر نمی تواند کم کاری برخی عالمان دینی در ارائه سبک صحیح زندگی دینی را کمرنگ نماید.

هدف از دستورات اسلام رساندن انسان به کمال شایسته خویش است و تاثیر سبک زندگی در این میان بسیار واضح.

اسلام، دستورات لازم در جهت تثبیت کیفیت برتر در رفتار و اخلاق با محوریت رساندن انسان به کمال را به طور کامل ارائه کرده است، اما بهره بردن از این دستورات، خلاقیتی خاص می طلبد که جایش بسیار خالیست.

بنابراین با توجه به تاثیر دو سویه فرهنگ و سبک زندگی بر همه ما لازم است با تغییر جهت سبک زندگی به سمت انسانیت، در جهت تحول فرهنگ انسانی گام برداریم و به دنبال اصلاح سبک زندگی خویش باشیم.


جای خالی خلاقیت!

 سبک زندگی خودت را بشناس

http://nedaesfahan.ir/98075

 به قلم زهرا ابراهیمی


این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر

وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین

وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق

بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.


این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.


خبرگزاری حوزه

، گاهی پیش خودت تصور می کنی که برای یافتن انسانهای نجیب باید به دیاری بعید سفر کنی ، اما گویا تصورت نادرست است؛ چرا که در روزگاری که کمتر بوی انسانیت را استشمام می کنی مردی را می بینی که وجودش مملو از انسانیت است.

اینجا محله ای قدیمی در شهر اصفهان، فلکه ی ارتش، خیابان وحید.

هرچند بافت سنتی محله زیرساختمانها و نماهای بلند مدفون شده است اما حضور یک پزشک متعهد، باورهای ذهنی ات را دستکاری می کند.گویا هرآنچه نسبت به تغییر منش انسانها به سمت دنیاگرایی در ذهنت تجمیع شده بود، به یکباره زیر و رو می شود.

مردی شریف و شریف زاده، دکتر عباسعلی نوری متخصص داخلی و قلب و عروق مردی لاغراندام با صورتی نحیف، قدی نسبتا خمیده و موهایی سپید که هرچه تلاش می کنی تا ردپایی از سیاهی لا به لای آنها بیابی بی فایده است.

 دکترنوری در سال 1319 در روز اول شهریور که اتفاقا روز پزشک هم هست، در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد.پدرش مردی متدین بود و مادرش زنی مومن.مادری که حافظ قرآن بودنش تاثیر بسزایی در اعتقاد راسخ فرزندان داشته است این اولین کلامی بود که آقای دکتر به آن اشاره کرد.

از بین هفت فرزند این خانواده، تنها عباسعلی موفق به ادامه ی تحصیل در رشته ی پزشکی می شود.او دوران ابتدایی را در مدرسه کشاورزان حسین آباد و دوره راهنمایی را در مدرسه ی پیشوا می گذراند و در نهایت دیپلم خود را در دبیرستان ادب می گیرد.

دکتردر سال 1338 با قبولی در رشته ی پزشکی وارد دانشگاه اصفهان می شود و در سال 1345 پزشکی عمومی رابا موفقیت پشت سر گذاشته و خود را برای آزمون تخصصی آماده می کند.

دکتر نوری در سال 1348 در رشته ی تخصصی داخلی از دانشگاه اصفهان فارغ التحصیل می شود و در همان زمان با اخترالسادات منافی که از خانواده ی سادات معروف اصفهان بود ازدواج می کند.

حاصل این ازدواج سه پسر به نامهای شهروز، شهاب الدین و امیر سعید است. شهروز و شهاب الدین هر دو همانند پدر از پزشکان موفقی هستند که در خارج از ایران طبابت می کنندو امیر سعید اما، در رشته ی تربیت بدنی در ایران مشغول فعالیت است.

آقای دکتر بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه در بیمارستان ذوب آهن اصفهان به مداوای بیماران مشغول می شود و تا زمان بازنشستگی همواره درآن بیمارستان خالصانه به مردم خدمت می کند.

وامروز امابعد از بازنشستگی از بیمارستان همچنان در مطب ساده ی خود به صورت شبانه روزی طبابت را دنبال می کند.طبابت برای او یعنی خدمت به خلق، تنها دلیلی که می تواند تو را نسبت به این حجم از گذشت قانع کند.

همسر سیده ی آقای دکتر در سال 1380 از دنیا می رود و همان سال نقطه ی عطفی می شود تا او تصمیم بگیرد که تمام ایام سال را روزه بگیرد. سالهاست که دکتربر تصمیم خود ثابت قدم مانده و تمام ایام سال روزه است. وقتی از فلسفه ی روزه گرفتن پرسیدم،تسکین معنوی و پناه بردن به خداوند برای آرامش را دلیل آن بیان کرد.

باورت نمی شود نه خودش شبیه پزشکهای امروزیست و نه تیپ و لباسش.

نه از مُنشی بَزک کرده و چیدمان خاص امروزی خبری هست و نه از ساختمان شیک و مجلل.

نه مطب بزرگی و نه حتی اتومبیل لاکچری.

اینجا تنها یک رنوی سبز رنگ را پشت در یک ساختمان معمولی می بینی، ماشینی که اگر می خواستی بخری حتما فروشنده می گفت:این ماشین سالهاست شاهد دکتری بوده که تنها مسیر خانه و بیمارستان را طی نموده است؛ و حقیقتا همین است.اتومبیلی که اگر زبان برای سخن گفتن داشت حتما راوی خوبی برای عیادتهای شبانه ی پزشک متعهد بود.

 همه ی ما امروزه در صدد هستیم که مالکیت چیزی را ازآنِ خود کنیم، هرچه مالک تر، شادتر.اما دکتر نوری مالکیت را نه در داشته های مادی بلکه در اندوخته های معنوی می داند.او می گوید:مهمترین ارزش برای من خدمت به مردم است و آنچه در تمام کارهایم مدنظر می گیرم این است که عاقبتی ختم به خیر را در دنیا وآخرت تجربه نمایم به گونه ای که پاک از دنیا بروم و در قیامت گرفتار نباشم. چه دیدگاه عجیبی!!!

آنقدر غرق در افکارت می شوی که گویا از حرکت بازمانده ای اما کافیست یک لحظه خوب تأمل کنی.برق نگاه پر از معنویت دکتر، تو را به خودت می آورد و این نگاه البته نه به معنای چشم ظاهر، که این دیدگاه می تواند،  نگاه تو را به زندگی عوض کند می توانی باور کنی که می شود با ماشین مدل 61 هم زندگی کرد اما انسان بود.

عینک ذره بینی بر روی چشمانش خودنمایی میکرد اما دکتر نوری از پشت شیشه های همین عینک به خوبی می توانست واقعیتها را ببیند بدون هیچ تقلیلی در ابعادش، این را زمانی فهمیدم که از او پرسیدم چرا اتومبیلت را عوض نمی کنی و او در جواب گفت:این ماشین کار ما را راه می اندازد برای من مهم است که به موقع بر سر بالین بیماران حاضر شوم و این خودرو این نیاز را تأمین می کند نیازی به ماشین بهتری نیست.

اگر ساعتها با او به گفتگو بنشینی حوصله ات سر نخواهد رفت فقط هر لحظه بر اعجابت افزوده می شود.نمی توانی خیلی ازحرفهایش را باور کنی اما خلوص در کلامش موج می زند.

اینجا خبری از طی کردن هفت خوان رستم برای رسیدن به میز دکتر نیست.او با روی باز و با تمام وجود، نه در ساعتی معین، که در همه اوقات شبانه روز برای خدمت آماده است.نگران هزینه هم نباش هرچقدر که توان داری کافیست.

کافیست پولت را زیر دفترچه بیمه بگذاری و به او بدهی. مقدار پولت شاید برای خودت مهم باشد اما حقیقتا برای او مهم نیست نه از این باب که نیاز ندارد بلکه از این حیث که هدفش چیز دیگریست.

اگر به مطبش بیایی بارها با چشمانت خواهی دید آدمهایی که حتی بدون پرداخت ویزیت مداوا می شوند. این منش آقای دکتر است !!!

او هر روز قبل از اذان صبح از خواب بیدار می شود و به مطالعه می پردازد البته نه فقط مطالعات پزشکی بلکه  علاوه بر پزشکی به تاریخ نیز علاقمند است، اصلا عاشق تاریخ است او کتابهای تاریخی را خوب می خواند و مخصوصا تاریخ اسلام را خوب می داند این را از چند داستان تاریخی که لابه لای گفتگوهایمان تعریف کرد متوجه شدم.

تفسیر قرآن را هم دوست دارد و گاه، از طریق کتاب و گاهی نیز از طریق برنامه های رادیویی دنبال می کند.

سحری هم یک سحری مختصر و بعد هم نماز و عبادت.

و دوباره روز از نو و روزی از نو، دغدغه خدمت به خلق.

هنوز درِ مطب باز نشده، اما مردم منتظرند. دکتر به صورت شبانه روزی خود را وقف مردم کرده و حتی اگر لازم باشد در منزل بیمار، به مداوا می پردازد.

برای بیماران دارو می نویسد اما نگران داروهایشان نیز هست این را زمانی فهمیدم که ساعت 10:30 شب وقتی برای دیدنش به مطب رفته بودم مجبور شدم کمی منتظر بمانم چرا که برای تهیه ی داروی یک بیمار به داروخانه رفته بود.

هرچند برای ورزش فرصتش کم است اما پیاده روی را دوست دارد و غذایش نیز هرچه سبک تر ،بهتر.

و توصیه ی او ، به من، به تو و به همه ی ما این بود که کار را سرسری نگیریم و با حوصله و دقت انجام دهیم و در هررشته ای که هستیم خدمت به خلق را فراموش نکنیم که امری ماندگار است.

راستی یادم رفت بگویم صندلی مطبش هم چرخ دار نبود و تو مجبور نبودی نگاهت را مدام با چرخیدنش بچرخانی.

 حالا و در اتمام گفتگو می توانی باور کنی آنچه او را حفاظت کرده و در منجلاب مادیگرایی فرو نبرده، اعتقادی عمیق به خداوند است چیزی که ما تنها در زبان اقرار می کنیم اما دکتر نوری.

هرچقدر که بیشتر گفتگو می کنی بیشتر می فهمی که اینجا چیز دیگری در جریان است، اینجا دنیا جنس دیگری دارد، گویا حضور نیروهای نامرئی در جهان مرئی را حس می کنی، اینجا حس خدمت بیداد می کند او دنیا را نه در هشتاد روز که در هشتاد سال دور زده است.

 

زهرا ابراهیمی

http://hawzahnews.com/detail/News/448155


  استوانه تبلیغ دین خدا و مکتب تشیع

وقتی شدتِ انسانیت، از ویژگی‌های روحی انسان شود دیگر فراموش شدنی نخواهد بود، حتی اگر زمان بگذرد.

به گزارش ایمنا،اما اکنون، هنوز زمانی از غم فراق و از دست دادن نخستین چهره ماندگار تبلیغ در اصفهان "مرحوم حجت الاسلام شیخ مهدی مظاهری" نگذشته است. کسی‌که وجودش نه برای خانواده و نه برای یک شهر، که برای جامعه اسلامی مفید و موثر بود و حالا با از دست دادن ایشان به همان میزان، از برکات وجودی‌شان بی‌نصیب خواهیم ماند.

اگر حضور خدا در زندگی احساس شود رنگ ساده زیستی نیز خودنمایی می‌کند و او اما ساده زیستی را نه از خود، که از خانه پدری به ارث برده بود، چرا که خانواده‌اش نیز بسیار ساده زیست بودند.

اندیشه اگر الهی باشد، همه چیز زندگی آدم الهی می‌شود، از انتخاب شغل و رشته تحصیلی گرفته تا انتخاب تک تک واژه‌ها در نوشته‌ها و همین اندیشة الهی توجیهی مناسب بود تا شیخ مهدی مظاهری به آرزوی پدر لباس عمل بپوشاند و به تحصیل در حوزه مشغول شود. او از محضر اساتید برجسته‌ای چون مرحوم آیت‌الله حاج آقا حسن مدرس و مرحوم حاج شیخ محمد حسن نجف آبادی بهره‌های فراوانی برد و از این طریق بیش از پیش بر اندوخته‌های علمی‌اش افزود.

برای پرواز در آسمان تعبد نه تنها علم، که عبادت نیز بال دیگر پرواز است و شیخ مهدی شصت سال پیش با تشکیل نخستین جلسه دعای کمیل در مسجد آقا سید محمود امام (مسجد عصاری) پرواز در آسمان بندگی را تجربه نمود.

بزرگی انسان در گرو میزان اثرپذیری و اثرگذاری است. هرچقدر که اثرگذاری انسان در جهت هدایت بیشتر باشد و اثرپذیری‌اش در مسیر انحراف کمتر، به عبودیت نزدیک‌تر است؛ آری جلسات دعایی که به همت این انسان وارسته برگزار شد نقطه عطفی برای اثرپذیری و تحول معنوی جوانان بود.

بردباری و تعهدی که در رفتارش موج می‌زد نشان از اراده‌ای قوی داشت. در دورانی که حسِ نیتی در وجود اکثر انسان‌ها پافشاری می‌کند و حس بی‌پناهی گاهی انسان قرن بیست و یکم را از پا در می‌آورد، در همین نزدیکی مردی می‌زیست که رضایت را در رضایت معبود می‌دید. مُبلغِ دین بودن برای او نه یک شغل که هدفی الهی بود و با تمام وجود آن را دنبال می‌کرد. اگر بخواهیم دقیق‌تر به زمان حضورشان در دایره تبلیغ نگاه کنیم، ردّ پای تبلیغ او را باید در قبل از انقلاب جستجو نماییم؛ چرا که او در آن زمان نیز متحمل زجرهای فراوانی برای دفاع از عقیده‌اش بود و به‌واسطه مبارزه با رژیم طاغوت و تحمل زندان خود را وقف انقلاب نمود.

زندگی سفری کوتاه است از تولد تا مرگ و چه خوش مسافرانی هستند آنان که در این سفر، بهترین و بیشترین توشه را با خود ببرند. امید که این مسافر سفرکرده نیز مورد رحمت و غفران الهی قرار گیرد و شاگردان مبلغ او در مسیر تبلیغ، راه استاد را ادامه دهند.

روحش شاد و خدایش بیامرزاد – زهرا ابراهیمی

http://www.imna.ir/news/337628/





چه بدانیم و چه ندانیم و حتی چه بخواهیم و چه نخواهیم همه ما در زندگی خود از سبک و سیاقی خاص پیروی می کنیم؛ سبکی که منعکس کننده علایق، سلایق، گرایش ها، ارزش ها، معیارهای اخلاقی و مهمتر از همه عقیده عملی ماست.

علاقه هر شخص به موسیقی خاص و یا برنامه و فیلم خاص و حتی خواندن کتابی خاص، بازگوکننده سبک خاصی است که برای زندگی انتخاب می کند.

در اینکه همه ما برای خود دارای سبک زندگی هستیم شکی نیست، اما نکته مهم این است که منبع و ریشه این سبک از کجا نشأت می گیرد چرا که جهتگیری رفتاری یک فرد و جامعه، منطبق بر سبکی است که بر می گزیند و اگر آن سبک و روش، روشی مناسب نباشد موجبات شقاوت فرد و اجتماع را فراهم می آورد.

هرچند همه ما خود را مسلمان می دانیم اما متاسفانه امروزه با پیروی از سبک زندگی غربی، از سبک زندگی اسلامی و دینی خود بسیار فاصله گرفته ایم.

سبک زندگی واژه ای بسیار گسترده است که شامل تمام امور زندگی انسان می شود. خوردن و پوشیدن و مُد و آرایش تا تفریح و سرگرمی و شغل و هنر همه و همه در دایره سبک زندگی قرار می گیرند.

اینکه در سالهای اخیر بیش از گذشته شاهد تبعیت مردم از سبک زندگی غربی هستیم نشان دهنده این است که نیازهایی جدید متناسب با جهانی جدید برای مردم خَلق شده است که باید بر مبنای سبک دینی به خوبی پاسخ داده شود.

با نگاهی گذرا به آموزه های اسلام به خوبی در می یابیم که قرآن و روایات نیز برای ما سبک معین و مشخصی را در نظر گرفته اند و از این حیث سنت اسلامی بسیار غنی است، اما استخراج این روشها از منابع دینی و شناخت مصادیق و تبیین دقیق آنها برای مردم وظیفه ای سنگین است که بر دوش عالمان دینی قرار می گیرد تا در سایه دستورات اسلامی بتوانند روشهای مطلوب را ارائه دهند.

هرچند پیروی مردم از سبک زندگی غربی مذموم است اما این امر نمی تواند کم کاری برخی عالمان دینی در ارائه سبک صحیح زندگی دینی را کمرنگ نماید.

هدف از دستورات اسلام رساندن انسان به کمال شایسته خویش است و تاثیر سبک زندگی در این میان بسیار واضح.

اسلام، دستورات لازم در جهت تثبیت کیفیت برتر در رفتار و اخلاق با محوریت رساندن انسان به کمال را به طور کامل ارائه کرده است، اما بهره بردن از این دستورات، خلاقیتی خاص می طلبد که جایش بسیار خالیست.

بنابراین با توجه به تاثیر دو سویه فرهنگ و سبک زندگی بر همه ما لازم است با تغییر جهت سبک زندگی به سمت انسانیت، در جهت تحول فرهنگ انسانی گام برداریم و به دنبال اصلاح سبک زندگی خویش باشیم.


جای خالی خلاقیت!

 سبک زندگی خودت را بشناس

http://nedaesfahan.ir/98075

 


در وجود آدمی نیازهای متعدد روحی وجود دارد که مستم پاسخگویی مناسب می باشد، اما متاسفانه انسان گاهی اصلا به این نیازها توجهی ندارد و به دنبال یافتن پاسخی مناسب برای آنها نیست و گاهی نیز با وجودی که نیاز درونی اش را حس  می کند اما در دریافت پاسخ، مسیری غلط را می پیماید.

از جمله نیازهای مهم روحی انسان، ارتباط انسان با خود است.بشر امروز علیرغم پیشرفتهای متعدد در برقراری ارتباطات، در بازشناسی این نیاز به شدت ضعیف عمل کرده است.

مشکل انسان امروز، در برقراری ارتباط با دیگران نیست بلکه در عدم برقراری ارتباط با خویش است.گم کردن خود و دفن شدن حقیقت وجودی او در لابلای نیازهای مادی، او را از خود بیگانه نموده است و اگر بشریت برنامه ای برای ارتباط انسان با خود، نداشته باشد شاهد فجایع و مصائب بزرگتری خواهد بود.

ارتباط انسان با خود، او را به تفکر در مورد رفتارها و گرایشهایش وا می دارد و همین تأملهاست که صبر او در برابر معصیت و خطا را افزون می کند.

از جمله فواید ارتباط انسان با خود، رفع غفلت است. وقتی انسان از درون خویش بر خویشتن ناظری گماشت، تذکرها و نصایح آن ناظر درونی، او را به خود می آورد و غفلتش را می زداید.دستور به تفکر قبل از شروع هر کاری و مکث قبل از هرگفتاری ناظر به همین موضوع است.

بر ما لازم است که بر میزان ارتباط با خود بیفزاییم و هر روز مدت زمانی را ولو محدود، به فکر کردن و اندیشیدن در خود اختصاص دهیم و به فرزندان خویش نیز از همان دوران کودکی فکر کردن در مورد خود و رفتارهایشان را بیاموزیم.

هرچقدر خلوت انسان با خود بیشتر باشد، بهره گیری اش از نیروی عقل نیز افزون تر خواهد بود. البته منظور از خلوت خود با خود، متارکه ی دنیا نیست چرا که زندگی اجتماعی و بودن در بین دیگران، جزء لاینفک زندگی بشر است اما در عین حال می توان در جمع بود و با خود نیز خلوت نمود و نتیجه ی این خلوتهای درونی برای انسان این است که حلال، او را از شکر باز ندارد و حرام، صبرش را نرباید.


محل نشر: رومه زاینده رود






نیازسازی یا نیاز سنجی؟

هر چند وجود مشکلات اقتصادی در جامعه اسلامی،  ترجمه ای واضح بر عدم اجرای عدالت است و این بی عدالتی ها نقشی موثر بر تربیت فرزندان دارد، اما از این مهم که بگذریم نمی توانیم نقش والدین را در تاثیرگذاری منفی بر تربیت نادیده بگیریم.
امروزه والدین ما با خُلق نیازهای کاذب برای فرزندان، خود را درگیر شغلهای کاذب نموده اند. گویا بچه ها در ذهنشان رؤیاهایی را می پرورانند و متآثر از جامعه ای ملوّن، مدام نیازهای جدیدی را احساس می کنند و والدین به جای جهت دهی صحیح به نیازهای فرزندان، تنها به فکر راه حلهایی فوری برای رفع آن نیازها هستند و همین امر منجر می شود تا پدر و مادر هر دو،  ساعاتی طولانی به کار کردن بپردازند که شاید بتوانند بخشی از آن نیازها را تآمین نمایند.
بی شک تلاش در جهت رفع نیازهای خانواده از اوجب واجبات است اما توجه به نوع نیاز نیز بسیار با اهمیت است.
نیاز سازی  و نیاز سنجی دو مقوله ای متفاوت است که اگر به خوبی از هم تمیز داده نشوند زندگی ما را دچار بحران می کنند.
وقتی با والدینی که هر دو در جهت رفع مسائل اقتصادی تلاش می کنند هم صحبت می شویم جمله ی مشترکی که عموما از آنها می شنویم این است که برای یک لقمه نان از صبح تا شب در حال دویدنیم!!!
غافل از این که همه ی این دویدنها در جهت تآمین همان یک لقمه نان نیست بلکه بخشی از دویدنها برای تامین نیازهایی است که به درستی مورد واکاوی قرار نگرفته اند.
شناخت و در امتداد آن ، توجه به نیازهای حقیقی و واقعی فرزندان بر همه والدین لازم است.اگر نیازها بدون هیچ تقلیلی در ابعادشان مورد توجه قرار گیرند و نیازهای اصلی و حقیقی جای خود را به نیازهای فرعی و کاذب بدهند دیگر با واقعیت تلخی به نام کمبود محبت مواجه نخواهیم بود.
آیا وقت آن نرسیده است که به جای خرج پول به خرج محبت بیاندیشیم؟

زهرا ابراهیمی


محل نشر: رومه زاینده رود


رمضان، فرصتی برای حیات دوباره

صدای آمدنش را با گوش جان می‌شنویم اگر گوشی برای شنیدن مانده باشد!
و اگر تلنبار شدن گناه در وجودمان اجازه شنیدن بدهد.
خودمان هم دیگر به فکر خودمان نیستیم هر روز بار گناه را سنگین‌تر و بار معرفت را سبک‌تر می‌کنیم.
اما از مهربانی خالق مهربانی‌ها نمی‌توان گذشت و نمی‌توان این فرصت دوباره را انکار کرد.
رمضان فرصتی دوباره است برای حیات بخشیدن به روح انسان.
رمضان نوعی رستاخیز است، برای روحی که در طول سال با انواع خطاها و گناهان در بستر جسم مدفونش نمودیم. 
رمضان ماه قرآن است و خواندن قرآن در این ماه و تدبر در معنای آن می‌تواند عاملی در انشراح ذهن و به تبع آن انشراح روحمان باشد.
شاید روزه گرفتن و تحمل گرسنگی و تشنگی کمی سخت باشد، اما نفس روزه گرفتن، در همین کفّ نفس بودنش هست. صبر در برابر گناه و صبر در برابر خواسته‌ها و مشتهیات نفسانی.
اگر قرار باشد روزه باشیم و سختی نکشیم چیزی نصیبمان نمی‌شود. آنچه در پناه روزه گرفتن نصیب انسان می‌شود همین خواستن‌ها و نتوانستن‌هاست.
این که بخواهی گناه کنی و به حرمت روزه‌ات نتوانی خودش ریاضتی است معنوی در جهت انسان سازی.
سفره ای پهن است و ضیافتی برپاست و هرکه بر سر سفره است از برکات این ضیافت بهره‌مند، پس اولین گام برای مهمان شدن، روزه گرفتن است.
اگر بخواهیم سر سفره باشیم، بدون روزه گرفتن نمی‌شود.هرچقدر روزه گرفتن با شرایط باشد جای ما بر سر سفره ثابت‌تر خواهد بود.
پیامبرمان فرمودند که شهر دعیتم فیه الى ضیافة اللَّه»؛ این ماهى است که شما در این ماه دعوت شده‌اید به میهمانى الهی.
حساب، حساب دعوت است و دعوت نامه‌ای که خداوند برای همه انسان‌ها فرستاده است، قرار نیست بی دعوت جایی باشیم تا عزتمان خدشه‌دار شود.
باید درک کنیم که دعوت شده‌ایم و باید بفهمیم که مهمانی در حال شروع شدن است و خود را برای آن آماده کنیم.
از گوشه کنار شهر بسیار شنیدیم که ما ماه مبارک را دوست داریم اما سختی روزه گرفتن در ماه تابستان برایمان قابل تحمل نیست. تصورشان این بود که می‌توانند مهمان باشند اما بدون روزه، می‌گفتند ما قرار می‌گذاریم در این ماه گناه نکنیم اما روزه هم نمی‌گیریم!!!
دیدگاه عجیبی است از یک طرف تصمیم بر گناه نکردن می‌گیرند و از سوی دیگر بدون هیچ عذری تن به گناه ترک روزه می‌دهند.
مگر می‌شود از پله‌های حرام به بام سعادت رسید؟
قصدمان اطاله کلام نبود فقط خواستیم چند جمله ای هم صحبتشان شویم تا بدانند بدون روزه و تحمل سختی‌ها مهمان نخواهند بود و از برکات این ماه چیزی عایدشان نخواهد شد.


مشاهده یادداشت در خبرگزاری ایکنا




خبرگزاری حوزه

، گاهی پیش خودت تصور می کنی که برای یافتن انسانهای نجیب باید به دیاری بعید سفر کنی ، اما گویا تصورت نادرست است؛ چرا که در روزگاری که کمتر بوی انسانیت را استشمام می کنی مردی را می بینی که وجودش مملو از انسانیت است.

اینجا محله ای قدیمی در شهر اصفهان، فلکه ی ارتش، خیابان وحید.

هرچند بافت سنتی محله زیرساختمانها و نماهای بلند مدفون شده است اما حضور یک پزشک متعهد، باورهای ذهنی ات را دستکاری می کند.گویا هرآنچه نسبت به تغییر منش انسانها به سمت دنیاگرایی در ذهنت تجمیع شده بود، به یکباره زیر و رو می شود.

مردی شریف و شریف زاده، دکتر عباسعلی نوری متخصص داخلی و قلب و عروق مردی لاغراندام با صورتی نحیف، قدی نسبتا خمیده و موهایی سپید که هرچه تلاش می کنی تا ردپایی از سیاهی لا به لای آنها بیابی بی فایده است.

 دکترنوری در سال 1319 در روز اول شهریور که اتفاقا روز پزشک هم هست، در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد.پدرش مردی متدین بود و مادرش زنی مومن.مادری که حافظ قرآن بودنش تاثیر بسزایی در اعتقاد راسخ فرزندان داشته است این اولین کلامی بود که آقای دکتر به آن اشاره کرد.

از بین هفت فرزند این خانواده، تنها عباسعلی موفق به ادامه ی تحصیل در رشته ی پزشکی می شود.او دوران ابتدایی را در مدرسه کشاورزان حسین آباد و دوره راهنمایی را در مدرسه ی پیشوا می گذراند و در نهایت دیپلم خود را در دبیرستان ادب می گیرد.

دکتردر سال 1338 با قبولی در رشته ی پزشکی وارد دانشگاه اصفهان می شود و در سال 1345 پزشکی عمومی رابا موفقیت پشت سر گذاشته و خود را برای آزمون تخصصی آماده می کند.

دکتر نوری در سال 1348 در رشته ی تخصصی داخلی از دانشگاه اصفهان فارغ التحصیل می شود و در همان زمان با اخترالسادات منافی که از خانواده ی سادات معروف اصفهان بود ازدواج می کند.

حاصل این ازدواج سه پسر به نامهای شهروز، شهاب الدین و امیر سعید است. شهروز و شهاب الدین هر دو همانند پدر از پزشکان موفقی هستند که در خارج از ایران طبابت می کنندو امیر سعید اما، در رشته ی تربیت بدنی در ایران مشغول فعالیت است.

آقای دکتر بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه در بیمارستان ذوب آهن اصفهان به مداوای بیماران مشغول می شود و تا زمان بازنشستگی همواره درآن بیمارستان خالصانه به مردم خدمت می کند.

وامروز امابعد از بازنشستگی از بیمارستان همچنان در مطب ساده ی خود به صورت شبانه روزی طبابت را دنبال می کند.طبابت برای او یعنی خدمت به خلق، تنها دلیلی که می تواند تو را نسبت به این حجم از گذشت قانع کند.

همسر سیده ی آقای دکتر در سال 1380 از دنیا می رود و همان سال نقطه ی عطفی می شود تا او تصمیم بگیرد که تمام ایام سال را روزه بگیرد. سالهاست که دکتربر تصمیم خود ثابت قدم مانده و تمام ایام سال روزه است. وقتی از فلسفه ی روزه گرفتن پرسیدم،تسکین معنوی و پناه بردن به خداوند برای آرامش را دلیل آن بیان کرد.

باورت نمی شود نه خودش شبیه پزشکهای امروزیست و نه تیپ و لباسش.

نه از مُنشی بَزک کرده و چیدمان خاص امروزی خبری هست و نه از ساختمان شیک و مجلل.

نه مطب بزرگی و نه حتی اتومبیل لاکچری.

اینجا تنها یک رنوی سبز رنگ را پشت در یک ساختمان معمولی می بینی، ماشینی که اگر می خواستی بخری حتما فروشنده می گفت:این ماشین سالهاست شاهد دکتری بوده که تنها مسیر خانه و بیمارستان را طی نموده است؛ و حقیقتا همین است.اتومبیلی که اگر زبان برای سخن گفتن داشت حتما راوی خوبی برای عیادتهای شبانه ی پزشک متعهد بود.

 همه ی ما امروزه در صدد هستیم که مالکیت چیزی را ازآنِ خود کنیم، هرچه مالک تر، شادتر.اما دکتر نوری مالکیت را نه در داشته های مادی بلکه در اندوخته های معنوی می داند.او می گوید:مهمترین ارزش برای من خدمت به مردم است و آنچه در تمام کارهایم مدنظر می گیرم این است که عاقبتی ختم به خیر را در دنیا وآخرت تجربه نمایم به گونه ای که پاک از دنیا بروم و در قیامت گرفتار نباشم. چه دیدگاه عجیبی!!!

آنقدر غرق در افکارت می شوی که گویا از حرکت بازمانده ای اما کافیست یک لحظه خوب تأمل کنی.برق نگاه پر از معنویت دکتر، تو را به خودت می آورد و این نگاه البته نه به معنای چشم ظاهر، که این دیدگاه می تواند،  نگاه تو را به زندگی عوض کند می توانی باور کنی که می شود با ماشین مدل 61 هم زندگی کرد اما انسان بود.

عینک ذره بینی بر روی چشمانش خودنمایی میکرد اما دکتر نوری از پشت شیشه های همین عینک به خوبی می توانست واقعیتها را ببیند بدون هیچ تقلیلی در ابعادش، این را زمانی فهمیدم که از او پرسیدم چرا اتومبیلت را عوض نمی کنی و او در جواب گفت:این ماشین کار ما را راه می اندازد برای من مهم است که به موقع بر سر بالین بیماران حاضر شوم و این خودرو این نیاز را تأمین می کند نیازی به ماشین بهتری نیست.

اگر ساعتها با او به گفتگو بنشینی حوصله ات سر نخواهد رفت فقط هر لحظه بر اعجابت افزوده می شود.نمی توانی خیلی ازحرفهایش را باور کنی اما خلوص در کلامش موج می زند.

اینجا خبری از طی کردن هفت خوان رستم برای رسیدن به میز دکتر نیست.او با روی باز و با تمام وجود، نه در ساعتی معین، که در همه اوقات شبانه روز برای خدمت آماده است.نگران هزینه هم نباش هرچقدر که توان داری کافیست.

کافیست پولت را زیر دفترچه بیمه بگذاری و به او بدهی. مقدار پولت شاید برای خودت مهم باشد اما حقیقتا برای او مهم نیست نه از این باب که نیاز ندارد بلکه از این حیث که هدفش چیز دیگریست.

اگر به مطبش بیایی بارها با چشمانت خواهی دید آدمهایی که حتی بدون پرداخت ویزیت مداوا می شوند. این منش آقای دکتر است !!!

او هر روز قبل از اذان صبح از خواب بیدار می شود و به مطالعه می پردازد البته نه فقط مطالعات پزشکی بلکه  علاوه بر پزشکی به تاریخ نیز علاقمند است، اصلا عاشق تاریخ است او کتابهای تاریخی را خوب می خواند و مخصوصا تاریخ اسلام را خوب می داند این را از چند داستان تاریخی که لابه لای گفتگوهایمان تعریف کرد متوجه شدم.

تفسیر قرآن را هم دوست دارد و گاه، از طریق کتاب و گاهی نیز از طریق برنامه های رادیویی دنبال می کند.

سحری هم یک سحری مختصر و بعد هم نماز و عبادت.

و دوباره روز از نو و روزی از نو، دغدغه خدمت به خلق.

هنوز درِ مطب باز نشده، اما مردم منتظرند. دکتر به صورت شبانه روزی خود را وقف مردم کرده و حتی اگر لازم باشد در منزل بیمار، به مداوا می پردازد.

برای بیماران دارو می نویسد اما نگران داروهایشان نیز هست این را زمانی فهمیدم که ساعت 10:30 شب وقتی برای دیدنش به مطب رفته بودم مجبور شدم کمی منتظر بمانم چرا که برای تهیه ی داروی یک بیمار به داروخانه رفته بود.

هرچند برای ورزش فرصتش کم است اما پیاده روی را دوست دارد و غذایش نیز هرچه سبک تر ،بهتر.

و توصیه ی او ، به من، به تو و به همه ی ما این بود که کار را سرسری نگیریم و با حوصله و دقت انجام دهیم و در هررشته ای که هستیم خدمت به خلق را فراموش نکنیم که امری ماندگار است.

راستی یادم رفت بگویم صندلی مطبش هم چرخ دار نبود و تو مجبور نبودی نگاهت را مدام با چرخیدنش بچرخانی.

 حالا و در اتمام گفتگو می توانی باور کنی آنچه او را حفاظت کرده و در منجلاب مادیگرایی فرو نبرده، اعتقادی عمیق به خداوند است چیزی که ما تنها در زبان اقرار می کنیم اما دکتر نوری.

هرچقدر که بیشتر گفتگو می کنی بیشتر می فهمی که اینجا چیز دیگری در جریان است، اینجا دنیا جنس دیگری دارد، گویا حضور نیروهای نامرئی در جهان مرئی را حس می کنی، اینجا حس خدمت بیداد می کند او دنیا را نه در هشتاد روز که در هشتاد سال دور زده است.

 

زهرا ابراهیمی


مشاهده یادداشت در خبرگزاری حوزه





  استوانه تبلیغ دین خدا و مکتب تشیع

وقتی شدتِ انسانیت، از ویژگی‌های روحی انسان شود دیگر فراموش شدنی نخواهد بود، حتی اگر زمان بگذرد.

به گزارش ایمنا،اما اکنون، هنوز زمانی از غم فراق و از دست دادن نخستین چهره ماندگار تبلیغ در اصفهان "مرحوم حجت الاسلام شیخ مهدی مظاهری" نگذشته است. کسی‌که وجودش نه برای خانواده و نه برای یک شهر، که برای جامعه اسلامی مفید و موثر بود و حالا با از دست دادن ایشان به همان میزان، از برکات وجودی‌شان بی‌نصیب خواهیم ماند.

اگر حضور خدا در زندگی احساس شود رنگ ساده زیستی نیز خودنمایی می‌کند و او اما ساده زیستی را نه از خود، که از خانه پدری به ارث برده بود، چرا که خانواده‌اش نیز بسیار ساده زیست بودند.

اندیشه اگر الهی باشد، همه چیز زندگی آدم الهی می‌شود، از انتخاب شغل و رشته تحصیلی گرفته تا انتخاب تک تک واژه‌ها در نوشته‌ها و همین اندیشة الهی توجیهی مناسب بود تا شیخ مهدی مظاهری به آرزوی پدر لباس عمل بپوشاند و به تحصیل در حوزه مشغول شود. او از محضر اساتید برجسته‌ای چون مرحوم آیت‌الله حاج آقا حسن مدرس و مرحوم حاج شیخ محمد حسن نجف آبادی بهره‌های فراوانی برد و از این طریق بیش از پیش بر اندوخته‌های علمی‌اش افزود.

برای پرواز در آسمان تعبد نه تنها علم، که عبادت نیز بال دیگر پرواز است و شیخ مهدی شصت سال پیش با تشکیل نخستین جلسه دعای کمیل در مسجد آقا سید محمود امام (مسجد عصاری) پرواز در آسمان بندگی را تجربه نمود.

بزرگی انسان در گرو میزان اثرپذیری و اثرگذاری است. هرچقدر که اثرگذاری انسان در جهت هدایت بیشتر باشد و اثرپذیری‌اش در مسیر انحراف کمتر، به عبودیت نزدیک‌تر است؛ آری جلسات دعایی که به همت این انسان وارسته برگزار شد نقطه عطفی برای اثرپذیری و تحول معنوی جوانان بود.

بردباری و تعهدی که در رفتارش موج می‌زد نشان از اراده‌ای قوی داشت. در دورانی که حسِ نیتی در وجود اکثر انسان‌ها پافشاری می‌کند و حس بی‌پناهی گاهی انسان قرن بیست و یکم را از پا در می‌آورد، در همین نزدیکی مردی می‌زیست که رضایت را در رضایت معبود می‌دید. مُبلغِ دین بودن برای او نه یک شغل که هدفی الهی بود و با تمام وجود آن را دنبال می‌کرد. اگر بخواهیم دقیق‌تر به زمان حضورشان در دایره تبلیغ نگاه کنیم، ردّ پای تبلیغ او را باید در قبل از انقلاب جستجو نماییم؛ چرا که او در آن زمان نیز متحمل زجرهای فراوانی برای دفاع از عقیده‌اش بود و به‌واسطه مبارزه با رژیم طاغوت و تحمل زندان خود را وقف انقلاب نمود.

زندگی سفری کوتاه است از تولد تا مرگ و چه خوش مسافرانی هستند آنان که در این سفر، بهترین و بیشترین توشه را با خود ببرند. امید که این مسافر سفرکرده نیز مورد رحمت و غفران الهی قرار گیرد و شاگردان مبلغ او در مسیر تبلیغ، راه استاد را ادامه دهند.

روحش شاد و خدایش بیامرزاد –


مشاهده یادداشت در خبرگزاری ایمنا





چه بدانیم و چه ندانیم و حتی چه بخواهیم و چه نخواهیم همه ما در زندگی خود از سبک و سیاقی خاص پیروی می کنیم؛ سبکی که منعکس کننده علایق، سلایق، گرایش ها، ارزش ها، معیارهای اخلاقی و مهمتر از همه عقیده عملی ماست.

علاقه هر شخص به موسیقی خاص و یا برنامه و فیلم خاص و حتی خواندن کتابی خاص، بازگوکننده سبک خاصی است که برای زندگی انتخاب می کند.

در اینکه همه ما برای خود دارای سبک زندگی هستیم شکی نیست، اما نکته مهم این است که منبع و ریشه این سبک از کجا نشأت می گیرد چرا که جهتگیری رفتاری یک فرد و جامعه، منطبق بر سبکی است که بر می گزیند و اگر آن سبک و روش، روشی مناسب نباشد موجبات شقاوت فرد و اجتماع را فراهم می آورد.

هرچند همه ما خود را مسلمان می دانیم اما متاسفانه امروزه با پیروی از سبک زندگی غربی، از سبک زندگی اسلامی و دینی خود بسیار فاصله گرفته ایم.

سبک زندگی واژه ای بسیار گسترده است که شامل تمام امور زندگی انسان می شود. خوردن و پوشیدن و مُد و آرایش تا تفریح و سرگرمی و شغل و هنر همه و همه در دایره سبک زندگی قرار می گیرند.

اینکه در سالهای اخیر بیش از گذشته شاهد تبعیت مردم از سبک زندگی غربی هستیم نشان دهنده این است که نیازهایی جدید متناسب با جهانی جدید برای مردم خَلق شده است که باید بر مبنای سبک دینی به خوبی پاسخ داده شود.

با نگاهی گذرا به آموزه های اسلام به خوبی در می یابیم که قرآن و روایات نیز برای ما سبک معین و مشخصی را در نظر گرفته اند و از این حیث سنت اسلامی بسیار غنی است، اما استخراج این روشها از منابع دینی و شناخت مصادیق و تبیین دقیق آنها برای مردم وظیفه ای سنگین است که بر دوش عالمان دینی قرار می گیرد تا در سایه دستورات اسلامی بتوانند روشهای مطلوب را ارائه دهند.

هرچند پیروی مردم از سبک زندگی غربی مذموم است اما این امر نمی تواند کم کاری برخی عالمان دینی در ارائه سبک صحیح زندگی دینی را کمرنگ نماید.

هدف از دستورات اسلام رساندن انسان به کمال شایسته خویش است و تاثیر سبک زندگی در این میان بسیار واضح.

اسلام، دستورات لازم در جهت تثبیت کیفیت برتر در رفتار و اخلاق با محوریت رساندن انسان به کمال را به طور کامل ارائه کرده است، اما بهره بردن از این دستورات، خلاقیتی خاص می طلبد که جایش بسیار خالیست.

بنابراین با توجه به تاثیر دو سویه فرهنگ و سبک زندگی بر همه ما لازم است با تغییر جهت سبک زندگی به سمت انسانیت، در جهت تحول فرهنگ انسانی گام برداریم و به دنبال اصلاح سبک زندگی خویش باشیم.


جای خالی خلاقیت!

 سبک زندگی خودت را بشناس

مشاهده یادداشت در ندای اصفهان

 


فرصت برابر



حوزه/ طلاب و تشکل های طلبگی با نوشتن طرحهای خود و ارائه ی آن، در صورت توانایی دفاع منطقی از طرح، خود مجری طرح شده وبه عملی کردن آن می پردازند.



به یاد او» بودن باید اثراتی را به دنبال داشته باشد!

از لفظ تا معنی…

هر چند ذکر لفظی نیز پیش زمینه رسیدن به ذکر قلبی است اما ذکر لفظی مقصد نهایی در یاد خداوند تلقی نمی شود.

ندای اصفهان، زهراابراهیمی(کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سوالات)

انسان همواره به آرامش نیازمند است و به اقتضای فطرتش طالب آرامش. او هر بار آرامش را در چیزی می بیند و برای رسیدن به آن  تلاشی بی وقفه می کند. گاهی آرامشش را در یافتن یک وعده غذا می یابد و گاهی در خواندن یک صفحه کتاب. اما همواره بعد از رسیدن به آنچه مقصود نهایی تصورش می کرد، آتش درونی اش سرد شده و دوباره جویای امری دیگر است. گویا این چرخه هر روز و هربار تکرار می شود و انسان در چرخه دویدنها و رسیدن ها و باز سیر نشدن ها گرفتار است.

اگرچه انسان با تلاش، خود را به آنچه می خواهد می رساند اما باز دچار دلهره و اضطراب است و کثرت اضطرابها و نگرانی هایش او را آزرده خاطر می سازد.

کمال گرایی انسان بی نهایت است و او همواره می خواهد و هرگز سیر نمی شود، بنابراین اگر به منبعی نامتناهی متصل نباشد بعد از هر رسیدنی و آرامشی موقت دوباره اسیر اضطراب خواهد شد.

آری تنها راه فائق آمدن بر نابسامانی های روحی، برقراری ارتباط با سرچشمه پاکیها و خوبی هاست.

بشر امروز به اندازه ای که از خداوند فاصله گرفته به همان اندازه نیز از آرامش جدا شده است. ارتباط با خداوند همسو با نظام تکوین است و قطع ارتباط با او بر خلاف این نظام. به همین دلیل است که وقتی یاد او در دلها بی رنگ شود هرچقدر هم انسان از سایر جهات بی نیاز شود باز هم انگار چیزی در زندگی کم دارد.

زندگی و حیات مادی گاهی کاستی هایی را به دنبال دارد که نتیجه آن جز اندوه چیز دیگری نخواهد بود. گاهی نیز انسان در همین زندگی دنیایی غرق در نعمت می شود و اگرچه کاستی ندارد اما این بار سرمست غرور شده و از شخصیت انسانی اش فاصله می گیرد. یاد خدا از یک طرف اندوههای ناشی از کاستی ها را بر طرف می کند و از سویی دیگر غرور حاصل از سرمستی ها را.

اگرچه عرف مردم ذکر را تنها درگردش زبان و حرکت لبها و شمارش دانه های تسبیح می بینند اما قطعا ذکر و یاد الهی چیزی عمیق تر و فراتر از ذکر لفظی است؛ هر چند ذکر لفظی نیز پیش زمینه رسیدن به ذکر قلبی است اما ذکر لفظی مقصد نهایی در یاد خداوند تلقی نمی شود.

بعضی مواقع وقتی از ذکر و یاد خداوند صحبت می شود برخی فکر می کنند همواره به یاد خدا هستند و دلیل این امر را این مطلب می دانند که آنها هرگز خدا را فراموش نمی کنند و دائما چیزی در درون، آنها را متوجه خداوند می نماید. اگر چه این حالت حالتی نیت و این ادعا تا حدی صحیح اما در عین حال باید توجه نمود که وجود ذکر و یاد خداوند در زندگی انسان از طریق آثارش ثابت می شود در واقع به یاد او” بودن باید اثراتی را به دنبال داشته باشد و الا اگر تنها در ذهن خویش به یاد او” باشیم و در زندگی اثری از یادش وجود نداشته باشد گویا اصلا ذکری و یادی صورت نپذیرفته است.

بنابراین باید دقت کرد از لفظ تا معنا فاصله ایست بسیار که اگر لطف او نباشد و مهربانی اش ما را در حرکت نگاه ندارد هرآن خطر انحراف و لغزش در کمین ماست.



مشاهده یادداشت در ندای اصفهان





یا فاطمه اشفعی لی فی الجنه.

خواهر خورشید!

آری، هرچند خستگی ها حوصله مان را کم کرده اند و به ناچار خود را گرفتار یک لقمه نان می بینیم اما گره کردن دستانمان بر رشته ای از چادر شفیعه م حلاوتی دارد که به برکتش می توانیم در مسیر صحیح ثابت قدم بمانیم.


ندای اصفهان، زهرا ابراهیمی

برای درک حضورش، لازم نیست به دیاری بعید سفر کنی، بلکه با اندک تأملی به درون خویش، معنویت وجودی ات را وامدار توسل به این بانوی بزرگ خواهی یافت.

فاطمه معصومه نه متعلق به شهر قم، که متعلق به سرزمین اسلام می باشد چرا که وجودش در ثمربخشی آموزه های اسلام بسیار تأثیرگذار بوده و هست.

در توصیف منزلت بانوی آب و آفتاب همین بس که ایشان امامزاده ی بلا فصل هستند. از یک طرف دختر امام و از طرفی خواهر امام و سویی دیگر عمه ی امام …

حرم مطهر و مضجع شریف حضرت معصومه سلام الله علیها بابی است برای توسل علماء و بزرگان، به گونه ای که آنها بهره های علمی و معنوی خویش را نه از آنِ خود، که هدیه ای از سوی این بانو می دانند.

هر کس به فراخور وسعت وجودی اش، از او طلب می کند، از درخواست برای حل مشکلات مادی گرفته تا توسل برای حل مسأله ای علمی.

بانو، کریمه است و کرامتش ریشه در گذشته های از یاد رفته دارد. کرامتی که باید در بیش از هزار سال پیش جستجویش کرد در همان زمانی که قم بیابانی خشک و غریب و زمینی بلا زرع بود اما به برکت وجود این بانو مرکز تعلیم و تعلم علوم اسلامی شد تا جایی که آموزه های دین از این سرزمین به جهان اسلام صادر گردید.

و اینجاست که می توان به راحتی اذعان نمود که این خاندان حیات و مماتشان هر دو آباد کننده است.

عبادت، خضوع و خشوع، شب زنده داری و روزه داری و همچنین محدثه بودن از جمله ویژگی هایی است که وجود این بانو را از سایر امامزادگان متمایز نموده است.

روایاتی که از این بانوی بزرگوار نقل شده است غالبا در موضوع امامت است و همین امر نشان از تلاش مقدس ایشان برای اثبات امر ولایت دارد.

چرا جای دور می رویم؟! اصلا حرکتشان از مدینه به سمت خراسان گویای ذوب شدن ایشان در ولایت است. همچون زینبی که عاشقانه به دنبال حسین آمد این بار با تکرار تاریخ فاطمه معصومه، قصد رضا می کند. هجرت با زندگی این خاندان، عجیب عجین شده است!!!

در دنیایی که هیچ وقت به اندازه حالا دچار تفرقه نبوده و بالاجبار هر روز با واقعیت هایی تلخ، روزگار سپری می کنیم، توجه عمیق و دقیق قلبی به پاره تن امامت و ولایت یعنی حضرت معصومه سلام الله علیها می تواند آرامشی عجیب را برای قلبهایمان رقم بزند.

آری، هرچند خستگی ها حوصله مان را کم کرده اند و به ناچار خود را گرفتار یک لقمه نان می بینیم اما گره کردن دستانمان بر رشته ای از چادر شفیعه م حلاوتی دارد که به برکتش می توانیم در مسیر صحیح ثابت قدم بمانیم….

وجود خواهر خورشید برای سرزمین ما برکتی است بی بدیل که به یُمن قدومش پیشانی بر خاک می ساییم و با هم زمزمه می کنیم این بخش از زیارت نامه ی ایشان را:

یا فاطمه اشفعی لی فی الجنه فانّ لک عند الله شأنا من الشأن…



مشاهده یادداشت در ندای اصفهان






سبک زندگی اسلامی حلقه ای مفقوده در آموزش

قطعا آگاهی نسبت به حقوق، حقی است مسلم که نادیده گرفتن آن از بدترین مصادیق ظلم بشمار می رود، اما نکته اینجاست که آموزش تک بُعدی و یک جانبه در این باب، پرواز با یک بال است

ندای اصفهان، زهرا ابراهیمی(کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی)

اینجا همه چیز از من شروع می شود؛ تمام تلاشها برای تغییر من صورت می گیرند و تمام نصایح و اندرزها در جهت ترمیم منِ من خودنمایی می کنند.

اینجا در سبکی که منطبق بر فطرت دست ناخورده من است، دستوراتی ناب وجود دارد که تمرکزش بر انسان سازی بیشتر از هرچیز دیگر است.

در سبک زندگی اسلامی برای تک تک ما در هر مقام و موقعیتی که باشیم وظایف، مسئولیتها و انتظاراتی تعریف شده است که دائما در شرایط مختلف به ما گوشزد می شود.

اینجا خطاها قبل از هر چیز و هرکس متوجه من می شود و این بهترین گام است در جهت اصلاح فرد و اجتماع.

اگر کمی با دقت به اطرافمان نگاه کنیم و یا کمی گوشهایمان را تیزتر کنیم، به وضوح می بینیم و می شنویم آنچه از آگاهی و آشنایی افراد نسبت به حقوقشان بدانها تعلیم داده شده است چه بلایی بر سر جامعه آورده است.

برای زوجهای جوان در کلاسهای آموزشی قبل از ازدواج، بیشتر از اینکه بخواهند تکلیفشان را تبیین نمایند، حقوقشان را بازگو می کنند و آنها را از حقوقشان مطلع می سازند.

به بچه ها نیز در مدرسه حقوقشان را یادآوری می نمایند و در رسانه و رومه و هرآنچه مردم ازآن درس می گیرند، کلاس تدریس آشنایی با حقوق به صورت مستقیم و غیر مستقیم، تمام و کمال برپا می شود و همین امر بستر لازم برای جنگ و نزاعی خشن بین گروههای مختلف را فراهم آورده است، تا جایی که گاهی شاهد هستیم که ن جامعه ما در صدد احقاق حقوق خویش در دادگاهها از این سو به آن سو روانه می شوند و فرزندانمان نیز برای احقاق همان حقوق جسورتر.

قطعا آگاهی نسبت به حقوق، حقی است مسلم که نادیده گرفتن آن از بدترین مصادیق ظلم بشمار می رود، اما نکته اینجاست که آموزش تک بُعدی و یک جانبه در این باب، پرواز با یک بال است.

حلقه مفقوده در کنار آموزش حقوق، آموزش وظایف و تکالیفی است که وجود دارد، چرا که حیات حقوق در گرو انجام وظایف است. اگر شخص وظیفه اش را به خوبی انجام ندهد مستحق حقی نخواهد بود و این نکته ای است که کمتر بدان توجه می شود.

سبک زندگی اسلامی تأکید بر این امر دارد که آنچه درون فرد هست بیرونش را شکل خواهد داد و بر همین اساس خودشناسی به عنوان سودمندترین معارف معرفی شده است چرا که نتیجه خودشناسی چیزی جز خودسازی نخواهد بود. در این سبک توجه به اخلاق و گرایش به اخلاق مداری منجر به تقویت روحیه گذشت و صلح خواهد شد و همین امر باعث می شود تا شخص بیشتر از اینکه بخواهد بر حقوقش پافشاری کند، ذهنش را معطوف وظایف و مسئولیت هایش کند.

سبک زندگی اسلامی با چیزی که امروزه از سبک زندگی می‌شناسیم، فاصله ای بسیار دارد و برماست که با تکیه بر اخلاق مداری و تقدم اخلاق بر حقوق در کاهش این فاصله کوشا باشیم.


مشاهده یادداشت در ندای اصفهان





نیازسازی یا نیاز سنجی؟

هر چند وجود مشکلات اقتصادی در جامعه اسلامی،  ترجمه ای واضح بر عدم اجرای عدالت است و این بی عدالتی ها نقشی موثر بر تربیت فرزندان دارد، اما از این مهم که بگذریم نمی توانیم نقش والدین را در تاثیرگذاری منفی بر تربیت نادیده بگیریم.
امروزه والدین ما با خُلق نیازهای کاذب برای فرزندان، خود را درگیر شغلهای کاذب نموده اند. گویا بچه ها در ذهنشان رؤیاهایی را می پرورانند و متآثر از جامعه ای ملوّن، مدام نیازهای جدیدی را احساس می کنند و والدین به جای جهت دهی صحیح به نیازهای فرزندان، تنها به فکر راه حلهایی فوری برای رفع آن نیازها هستند و همین امر منجر می شود تا پدر و مادر هر دو،  ساعاتی طولانی به کار کردن بپردازند که شاید بتوانند بخشی از آن نیازها را تآمین نمایند.
بی شک تلاش در جهت رفع نیازهای خانواده از اوجب واجبات است اما توجه به نوع نیاز نیز بسیار با اهمیت است.
نیاز سازی  و نیاز سنجی دو مقوله ای متفاوت است که اگر به خوبی از هم تمیز داده نشوند زندگی ما را دچار بحران می کنند.
وقتی با والدینی که هر دو در جهت رفع مسائل اقتصادی تلاش می کنند هم صحبت می شویم جمله ی مشترکی که عموما از آنها می شنویم این است که برای یک لقمه نان از صبح تا شب در حال دویدنیم!!!
غافل از این که همه ی این دویدنها در جهت تآمین همان یک لقمه نان نیست بلکه بخشی از دویدنها برای تامین نیازهایی است که به درستی مورد واکاوی قرار نگرفته اند.
شناخت و در امتداد آن ، توجه به نیازهای حقیقی و واقعی فرزندان بر همه والدین لازم است.اگر نیازها بدون هیچ تقلیلی در ابعادشان مورد توجه قرار گیرند و نیازهای اصلی و حقیقی جای خود را به نیازهای فرعی و کاذب بدهند دیگر با واقعیت تلخی به نام کمبود محبت مواجه نخواهیم بود.
آیا وقت آن نرسیده است که به جای خرج پول به خرج محبت بیاندیشیم؟

زهرا ابراهیمی


محل نشر: رومه زاینده رود







خبرگزاری حوزه»، در فضیلت و برتری برخی از زمان ها و مکان ها بر برخی دیگر تردیدی وجود ندارد. ماه شعبان از جمله زمان هایی است که دارای فضیلت بسیار می باشد به همین دلیل دعا و استغفار، ذکر و یاد خداوند در این ماه اثرمضاعفی دارد. 

این ماه پیش زمینه و مقدمه ای برای ورود به ماه رمضان است و منظور از مقدمه بودن نه صرفا تقدم زمانیست؛ بلکه منظور این است که تهذیب نفس و آمادگی روحی برای وارد شدن به ماه خدا باید در این ماه تکمیل شود.

ماه شعبان ماه پیامبر خدا و همچنین ماه رحمت است. شَعْبانُ الَّذی‏ حَفَفْتَهُ مِنْکَ بِالرَّحْمَةِ وَالرِّضْوانِ» و شاید بتوان گفت فلسفه اینکه این ماه ماهِ رحمت نامیده شده، عبادت های مستمر پیامبر است؛ چراکه پیامبر این ماه را با عبادت های شبانه و روزه گرفتن سپری نموده و مایه رحمت این ماه شده است؛ بنابراین لحظه لحظه ی این ماه محفوف و پیچیده در رحمت است.

مطابق با خطبه ای که پیامبر اکرم(ص) در رابطه با ماه شعبان برای مردم خواندند، این ماه، ماه تقسیم ارزاق مردم مخصوصا رزق معنوی آنهاست و ماهی است که فرشتگان خدا احترامش را کاملا رعایت می کنند و همچنین خداوند به فضل خود، حسنات مردم را در این ماه هفتاد برابر پاداش می دهد و از گناهان آنان در می گذرد.

از جمله ادعیه سفارش شده در این ماه صلوات شعبانیه است. صلوات شعبانیه دعایی نقل شده از امام سجاد(ع) است که در هر روز ماه شعبان هنگام ظهر شرعی و نیز شب نیمه شعبان خوانده می شود و محتوای این صلوات تبیین اصل ولایت است.

انسان مؤمن با خواندن این دعا از زبان امام سجاد علیه السلام تثبیت در طریق معرفت، همراهی در کنار پیامبر(ص)، راحتی راه و طی مسیر حق بدون مزاحمت را از خداوند درخواست می نماید آنجا که می گوید: وَاجْعَلْهُ لی‏ شَفیعاً مُشَفَّعاً وَ طَریقاً اِلَیْکَ مَهیَعاً»

از دیگر مناسبت های مهم این ماه، شب نیمه شعبان است که چون شب‏ های قدر ، صاحب ارزش و مقام می باشد؛ به همین دلیل به احیا و شب زنده داری در آن دعوت شده ایم و از جمله اعمال این شب صد رکعت نماز با هزار قل هو اللّه است که در هر رکعت بعد از حمد 10 بار خوانده مى‌شود.

با توجه به اینکه نیمه شعبان با تولد حضرت ولی عصر (عج) همزمان می باشد تقرب به وجود مقدس ایشان باید بیش از سایر زمان ها مورد توجه قرار گیرد.

غسل کردن، زیارت امام حسین علیه السلام، نماز مخصوص شب نیمه شعبان (که در مفاتیح ذکر شده) و خواندن دعای کمیل از دیگر اعمال مخصوص این شب است.

مُناجات شَعبانیه، مناجاتی از حضرت علی (ع) است که از مهمترین دعاهای این ماه می باشد و بحق می توان اعتراف کرد که یک دوره آموزشی کامل و تخصصی در تعلیم نحوه عبادت به بندگان است و امام علیه السلام از طریق این دعا، خواستن و طلب کردن را به خوبی به ما می آموزند. ما با مناجات شعبانیه ادب حضورخویش در برابر خداوند را برای ضیافه الله تمرین می کنیم.

از دیگر اعمال این ماه مبارک، روزه گرفتن است. مخصوصا روزه سه روز آخر ماه شعبان که بسیار بافضیلت است.

در روایتی امام صادق علیه السلام فرمودند: هر کس سه روز از شعبان را روزه بگیرد بهشت بر او واجب شده و رسول خدا صلی الله علیه و آله در قیامت شفیع او خواهد بود.

علاوه بر این روزهای پنج شنبه در ماه شعبان دارای ارزش بسیار است و دعا و مناجات و روزه گرفتن در آن بسیار تاکید شده است.

سفارش بزرگان به کثرت صلوات در این ماه را نیز نباید از یاد برد. آمرزش خواهی و استغفار از گناهان نیزاز دیگر امور مورد سفارش در این ماه می باشد؛ به گونه ای که هفتاد مرتبه گفتن اَسْتَغْفِرُاللّهَ وَ اَسْئَلُهُ التَّوْبَةَ در هر روز مورد تاکید است. همچنین در این ماه نمازهای بسیار سفارش شده که برای طریقه انجام آن باید به مفاتیح الجنان مراجعه نمود.

نکته قابل توجه دیگر در این ماه، این است که نباید اجازه دهیم انجام اعمال در این ماه عزیز حالتی افراط گونه پیدا کند؛ بلکه انسان باید با برنامه ی دقیق معنوی به انجام اعمال بپردازد تا از این طریق بتواند نشاط معنوی خویش را حفظ نموده و کسالتی که نتیجه ی تکرار عمل بی محتواست گریبانگیرش نشود.

توبه کردن از گناهان، ادا کردن امانات به صاحبانشان، زدودن کینه ها ازدل و صدقه و انفاق در راه خداوند از جمله ابزارهایی است که می تواند روح انسان را سبک بارتر به ماه رمضان رهنمون سازد.

با توجه به سیل اخیر و مشکلات معیشتی که مردم عزیز ما در مناطق سیل زده با آن دست و پنجه نرم می کنند به نظر می رسد از بهترین مصادیق کمک و انفاق در راه خدا توجه به این مردم است و قطعا این کمک ها با توجه به اینکه در این ماه عزیز انجام می گیرد، ثوابی دوچندان خواهد داشت.

بدان امید که ما ذکر و فکر را در این ماه با یکدیگر عجین نماییم و با دو بال تفکر و تذکر قدرت پرواز بیابیم.

به قلم: زهرا ابراهیمی، کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی


مشاهده یادداشت در خبرگزاری حوزه



خبرگزاری حوزه/ پیش از آنکه بخواهیم بلایای طبیعی را از نشانه های آخرامان دانسته و یا بحث قضا و قدر الهی را پیش بکشیم باید به بحث بحرانی که در امر مدیریت در کشور وجود دارد اشاره کنیم. تا وقتی در مسئله مدیریت، دچار بحران هستیم،  قادر نخواهیم بود مدیریتی مطلوب برای بحران ها داشته باشیم.

اگرچه وضعیت مدیریت در کشور ما اسفناک است؛ اما بی کفایتی و بی تدبیری مدیران در شرایط بحرانی بیش از سایر شرایط نمود پیدا می کند.

اجمالاً می‌توان گفت حیطه مسئولیت مدیران در سه بخشِ پیش از بحران، همزمان با بحران و پس از بحران قابل تقسیم است،  اما مدیریت مدیران در کشور ما مدیریتی لحظه ای است که آن هم با تأخیر و تنها به مدیریت همزمان با بحران ختم می‌شود و برای دو دسته دیگر یعنی پیش و پس از بحران، از جانب مدیران برنامه ای وجود ندارد.

برخی از مدیران ما نه پیشگیری هایی برای پیش از بحران دارند و نه حتی تدبیری برای پس از بحران ها؛ آنها تنها و تنها آن هم تحت فشار اعتراض‌ها و ترس از اینکه مبادا منصبشان را از دست بدهند به واکنش های لحظه ای رو می آورند.

 اینجاست که باید اعتراف کرد تلاش‌هایی که در زمان بحران از سوی مدیران انجام می گیرد، بدون وجود پیش زمینه های لازم و اامات پیش از بحران، تلاشهایی مذبوحانه است که ره به جایی نمی برد.

عدم وجود مدیریت صحیح و سیستماتیک در کشور منجر به غافلگیری همه ما در شرایط بحرانی می‌شود.

وقتی برنامه ای یکپارچه و منطقی بر سیستم مدیریتی حاکم نیست و مدیران نسبت به حوزه مدیریتی خویش شناخت منطقه ای و جغرافیایی و فیزیکی ندارند و همچنین نسبت به پتانسیل های مثبت و منفی موقعیت‌ها بی‌خبرند، قادر به پیش‌بینی بحران ها نخواهند بود و به هنگام بحران نیز قادر به واکنش درست نمی باشند.

اگرچه در شرایط عادی بی کفایتی مدیران مشهود است، اما در شرایط بحرانی این بی کفایتی بیشتر رخ می نماید و اینجاست که ضرر مسئولان و مدیران بدون تخصص هویدا می شود.

از دیگر مشکلاتی که در زمان بحران رخ می دهد این است که مردم ما به دلیل حس مسئولیت و انسان دوستی به سراغ مدیریت های مردمی می روند و در صدد کمک رسانی به گرفتاران در بحران بر می آیند اما وجود آشفتگی ها و بی نظمی ها و نبود برنامه مدون و تداخل کمک ها در یکدیگر گاهی مواقع نتیجه مناسبی در بر نخواهد داشت و این امر منجر به افزودن بحران جدیدی به بحران قبلی می شود و ما ناخواسته با پدیده بحران در بحران روبرو می شویم؛ لذا وقتی کفایت در مدیریت نباشد نه مدیران تلاش خواهند کرد و نه تلاش غیر مدیران ثمربخش خواهد بود.

البته این گفتار به معنی بی اهمیت انگاشتن کمک های مردمی نیست. حضور به موقع مردم و نیروهای جهادی و امدادی خودجوش در شرایط سخت، مرهمی بر دل رنج دیدگان است؛ اما در عین حال حضور مردم نمی تواند جانشین بی کفایتی مسئولان باشد.

 

زهرا ابراهیمی، عضو گروه نویسندگی صریر وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان

 


مشاهده یادداشت در خبرگزاری فارس



زهرا ابراهیمی امروز در گفت‌وگو با خبرنگار فارس از اصفهان با توجه به بحث کودک همسری و موضع‌گیری‌های متفاوت افراد در جامعه و فضای مجازی در این خصوص، اظهار کرد: نقطه‌چین بین کودک بودن تا همسر شدن، با صفت رشید پر می‌شود، اگرچه واکنش آنی داشتن در برابر هر جریانی که درصدد وارونه نشان دادن آموزهای اسلام است، حکایت از حس مسؤولیت‌پذیری دارد اما گاهی باید صبور بود و اجازه داد تبِ فرافکنی‌ها سرد شود و با دقت بیشتر و تحقیق کامل‌تر موضوع را دنبال کرد.

کارشناس خانواده مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات شرعی ادامه داد: جمله مباحثی که در ماه‌های اخیر به‌ شدت مورد تبلیغ قرار گرفته بحث کودک همسری است که از یک‌ طرف ارائه کلیپ‌های موافق و مخالف این بحث و از طرف دیگر، هم‌زمانی‌اش با پخش سریالی از تلویزیون ملی و همچنین اتفاقی واقعی در یکی از شهرهای کشورمان موضوع را تبدیل به چالشی جدید در فضای مجازی کرده تا جایی که موافقان و مخالفان این موضوع از هیچ تلاشی برای بیان موافقت و مخالفت خود فروگذار نکرده‌اند.

وی با اشاره به اهمیت ازدواج در متون دینی تصریح کرد: ازدواج امر مقدسی است که در قرآن و روایات، بسیار مورد سفارش قرارگرفته و خداوند در آیه 32 سوره مبارکه نور می‌فرماید: مردان ون بی‌همسر خود را همسر دهید، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را؛ اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بی‌نیاز می‌سازد؛ خداوند گشایش دهنده و آگاه است».

ازدواج بدون شرایط و مقدمات موفق نخواهد بود

ابراهیمی ابراز داشت: اگرچه در قرآن و روایات به امر ازدواج  بسیار تشویق شده‌ایم و در برخی از روایات نیز ازدواج زودهنگام موردتوجه قرارگرفته است اما بسیار واضح است که ازدواج شرایط و مقدماتی دارد و چنانچه آن شرایط فراهم نباشد، این امر با موفقیت روبرو نخواهد شد.

کارشناس اخلاق مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات شرعی با بیان این‌که رسیدن سن بلوغ به‌ تنهایی شرط کافی ازدواج نیست، متذکر شد: نکته قابل‌توجه در بحث کودک همسری این است که در وهله اول باید میان سن ازدواج و بحث بلوغ تفکیک قائل شویم، بلوغ در دختر و پسر شرایط خاص خود را دارد و با رؤیت نشانه‌های آن قابل‌تشخیص است اما نمی‌توان همان سن بلوغ را بدون در نظر گرفتن سایر شرایط به‌عنوان سن ازدواج مطرح کرد.

وی در ادامه بیان داشت: در آموزه‌های اسلام اصطلاحاتبلوغ»، بلوغ حلم»، بلوغ نکاح» و بلوغ اشدّ»،  شرایط بلوغ را مطرح می‌کند و در سوره‌هایی همچون نساء، یوسف، قصص و احقاف در این رابطه مطالبی بیان‌شده است، به‌ عنوان‌ مثال خداوند در سوره نساء، آیه 6 می‌فرماید: یتیمان را آزمایش کنید تا هنگامی‌که بالغ شده و به نکاح تمایل پیدا کردند و آنان را به درک مصالح زندگانی خودآگاه یافتید، اموالشان را به آنان بدهید».

بدون رشد عقلی، نظام حیات اجتماعی و معاملات فاسد خواهد شد

ابراهیمی در تبیین آیه 6 سوره نساء متذکر شد: علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل این آیه می‌نویسد یعنی برای رسیدن به حد رشد عقلی، ابتدا رشد جسمی شرط است، پس آن‌ها را بیازمایید، اگر قدرت تمییز دارند و به سن رشد رسیده‌اند (چون شرط تصرف در مال، رشد عقلی و جسمی است) در این صورت اموالشان را به آن‌ها برگردانید، در اسلام برای عبادت و حدود شرعی و دیات، تنها بلوغ جسمی شرط است، اما در تصرفات مالی، اضافه بر بلوغ، رشد عقلی هم شرط است، چون اگر چنین نباشد نظام حیات اجتماعی و معاملات فاسد و تباه می‌شود».

کارشناس مسائل خانواده یادآور شد: در فقه امامیه، سن بلوغ دختر 9 سال تمام قمری و پسر 15سال تمام قمری است، اگرچه از نظر فقه، ازدواج بعد از رسیدن به بلوغ جایز است اما این حکم، حکم اولی است که از منابع اصلی فقهی استنباط شده و چنانچه شرایط به‌گونه‌ای باشد که قابلیت اِعمال آن وجود نداشته باشد، حکم ثانوی پررنگ خواهد شد، از جمله ظرفیت‌هایی که در فقه شیعه وجود دارد وجود احکام ثانویه است و بنابراین اگر ازلحاظ حکم اولی، رسیدن به سن بلوغ و دارا بودن نشانه‌های آن جایز بودن ازدواج را رقم می‌زند اما اگر ممنوعیتی از حیث شرایط وجود داشته باشد می‌توان از طریق حکم ثانوی از طرف حکومت، مانع از اجرای آن شد.

وی در خصوص تفاوت عقل و رشد افزود: شهید مطهری در رابطه با بلوغ لازم برای ازدواج می‌گوید در فقه اسلامی محرز و مسلّم است که برای ازدواج، تنها عقل و بلوغ کافی نیست یعنی یک پسر به‌ صرف آنکه عاقل و بالغ است نمی‌تواند با دختری ازدواج کند، همچنان که برای دختر نیز عاقله بودن و رسیدن به سنّ بلوغ دلیل کافی برای ازدواج نیست؛ علاوه بر بلوغ و علاوه بر عقل، رشد لازم است. عقل غیر از رشد است و مسأله‌ دیگری است، افراد یا عاقل‌اند و یا مجنون، عاقل‌ها به دو دسته تقسیم می‌شوند: یا رشید هستند یا غیر رشید؛ یعنی انسان عاقل و بالغ ممکن است رشید باشد و ممکن است غیر رشید».

ابراهیمی در ادامه با ارجاع به مجموعه آثار استاد مطهری اضافه کرد: در ادامه ایشان معنای رشد و رشید بودن در ازدواج را چنین تبیین می‌کنند اگر بخواهیم کلمه رشد را به مفهوم عام خودش که شامل همه‌ انواع رشدها در همه‌ی موارد بشود تعریف کنیم باید بگوییم رشد یعنی اینکه انسان شایستگی و لیاقت اداره و نگهداری و بهره‌برداری یکی از سرمایه‌ها و امکانات مادّی و یا معنوی که به او سپرده می‌شود داشته باشد؛ یعنی اگر انسان در هر ناحیه از نواحی زندگی که حکم یک شأن و وسیله‌ای را دارد، شایستگی اداره و نگهداری و بهره‌برداری از آن را داشته باشد».

کارشناس اخلاق مرکز ملی پ پاسخگویی به سؤالات شرعی خاطرنشان کرد: شهید مطهری این بحث را این‌ طور پایان می‌دهند چنین شخصی در آن کار و در آن شأن رشید است؛ حال آن چیز هر چه می‌خواهد باشد، همه آن چیزها و اشیائی که وسایل و سرمایه‌های زندگی هستند، سرمایه به مال و ثروت انحصار ندارد، مردی که ازدواج می‌کند خود ازدواج و زن و فرزند و کانون خانوادگی، وسایل و به تعبیر دیگر سرمایه‌های زندگی او هستند، و یا شوهر برای زن و زن برای شوهر حکم سرمایه را دارد».

وی با تأکید بر تبعات منفی کاهش دوران کودکی ادامه داد: بنابراین، رشد در مورد ازدواج یعنی شایستگی و لیاقت اداره زندگی را داشتن و کودک همسری به این معنا که شخص تنها علائم بلوغ را داشته باشد و آمادگی عقلی و فکری را برای ازدواج دارا نباشد، موردنظر آموزه‌های اسلام نیست؛ همان‌گونه که ازدواج دیرهنگام مورد مذمت قرارگرفته، ازدواج زودهنگام بدون داشتن شرایط لازم نیز مذموم است چراکه منجر به کاهش دوران کودکی و از دست دادن فرصت آموزش برای کودکان می‌شود و تبعات منفی زیادی به بار می‌آورد.

عواقب عدم توجه به مسؤولیت‌های لازم در زندگی مشترک

ابراهیمی در ادامه بیان مشکلات ازدواج زودهنگام بدون در نظر گرفتن رشد لازم، اذعان داشت: اگرچه در گذشته شاهد ازدواج‌های زودهنگام بوده‌ایم و والدین به‌ محض مشاهده تغییرات جسمی و جنسی در دختران و پسران، آن‌ها را آماده ازدواج می‌دیدند و سریعاً شرایط ازدواجشان را فراهم می‌آورند ولی جو حاکم آن زمان به‌گونه‌ای بود که شرایط خانواده‌ها برای حمایت مادی و معنوی زوج‌های جوان بسیار مناسب بود و به همین دلیل ازدواج در سن کم، پیامدهای منفی خودش را کمتر نشان می‌داد؛ اما امروزه صرف در نظر گرفتن بلوغ جسمی و جنسی در دختر و پسر،  بدون توجه به نیازها و مسؤولیت‌های لازم در زندگی مشترک نمی‌تواند نتیجه مطلوبی در برداشته باشد و این نوع ازدواج‌ها می‌تواند آسیب‌های جبران‌ناپذیری به بار آورد.

کارشناس مسائل خانواده متذکر شد: حقیقتاً کودکی که درک صحیحی از ازدواج و تشکیل خانواده ندارد چگونه قادر خواهد بود یک زندگی را اداره کند و در تربیت فرزندان خود اثر مثبتی بجا بگذارد؟ توصیه به زود ازدواج کردن در اسلام بدین معناست که فرد بعد از رسیدن بلوغ دارای آمادگی ازدواج از لحاظ جسمی و جنسی هست،  اما این اعلام آمادگی به معنی عدم توجه به رشد عقلانی نیست.

وی یادآور شد: امروزه از یک‌ طرف به دلیل وجود عوامل تحریک‌کننده سمعی و بصری در خانه و جامعه، با کاهش شدید سن بلوغ جنسی نوجوانان روبرو هستیم و از طرف دیگر به دلیل وجود مشکلات متعدد در خانواده‌ها که آن‌ها نیز ناشی از تربیت، اقتصاد، ت و . است رسیدن همین نوجوانان به بلوغ عقلی، فکری، روحی و روانی بسیار دیرتر از بلوغ جنسی و جسمی اتفاق می‌افتد و همین عدم تعادل، جامعه را با مشکلات زیادی روبرو می‌کند، از یک‌ طرف برای فرار از معضلات بلوغ جنسی توصیه به ازدواج زودهنگام می‌شود و از طرف دیگر به دلیل عدم وجود بلوغ فکری، بعد از ازدواج زودهنگام،  با مشکلات متعددی روبرو خواهیم شد.

ایجاد جو سالم و اصلاح سبک زندگی می‌تواند عوامل تحریک‌پذیری را کاهش دهد

 ابراهیمی در ادامه اصلاح سبک زندگی را از راه‌حل‌های این مشکلات دانسته و بیان داشت: بر خانواده و جامعه لازم و واجب است که این عدم تعادل را از بین ببرد، از یک‌ طرف با ایجاد جو سالم در محیط خانه و جامعه و اصلاح سبک زندگی در همه ابعاد، عوامل تحریک‌پذیری را کاهش دهد تا از بلوغ زودرس نجات یابد و از طرف دیگر به عوامل تسریع بخشی در ایجاد بلوغ فکری و عقلی بیاندیشد.

کارشناس اخلاق مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات شرعی تصریح کرد: از بین تمام عوامل مؤثر در بلوغ زودرس، شاید بتوان گفت عامل تشنج خانواده‌ها و درگیری بین والدین بیشترین اثر نامطلوب را بر فرزندان داشته و موجبات بلوغ زودرس را فراهم می‌کند؛ توصیه به والدین مبنی بر ایجاد فضای آرام در خانواده و حاکم شدن آرامش در روابط والدین می‌تواند به کاهش استرس فرزندان کمک کند.

وی در پایان بیان داشت: با کاهش استرس، بلوغ طبیعی جای بلوغ زودرس را خواهد گرفت، علاوه براین فضای مجازی به دلیل ارائه تصاویر و فیلم‌های نامناسب به‌راحتی می‌تواند در ایجاد بلوغ زودرس مؤثر باشد بنا بر این بر والدین واجب است فرزندان را در این دنیای خطرناک رها نکنند و حضور آن‌ها را کنترل و مدیریت کرده و آموزش‌های لازم را نیز در این جهت به آنان ارائه دهند.



مشاهده در خبرگزاری فارس




خبرگزاری فارس اصفهان- یادداشت مهمان*؛ اگرچه مشکلات جامعه امروز طاقت فرس است و مشغله‌های گوناگون انسان را از تفکر در برخی از امور بازمی‌دارد اما همین مشکلات گاهی ذهن انسان را به سمت تفکر در مورد افرادی که جامعه آن‌ها را متعصب و یا روشنفکر می‌نامد، سوق می‌دهد.

باوجودی که در جامعه ما تعصب در معنای منفی و روشنفکری در معنای مثبت القاء شده است اما توجه به این نکته ضروری به نظر می‌رسد که تعصب و روشنفکری را با هر دو بُعد ممدوح و مذمومش مورد رصد قرار دهیم و نگاه مردم را از این حیث ترمیم کنیم.

نه تعصب وماً به معنی سختی و پافشاری بیجاست و نه روشنفکر بودن همواره با قصد تغییر و تحول مناسب همراه است و به همین ترتیب نه متعصبان همواره پایبندی صحیحی به اعتقادات درست دارند و نه روشنفکران از دایره دین خارج‌اند.

بنابراین اگر معنای تعصب و روشنفکری به‌خوبی تبیین شود و بُعد مثبت و منفی و مؤلفه‌های موجود در آن‌ها بازگو شود اهل تعصب از چسبیده شدن برچسب تعصب بر پیشانی‌شان نمی‌رنجند و روشنفکران نیز خود را تافته‌ای جدا بافته نخواهند دانست.

 تعصب همیشه بامعنای لغوی خود، یعنی جانب‌داری کردن، حمایت و سرسخت بودن همراه است ولی برای تشخیص تعصب درست از غلط، باید به پشتوانه تعصب نگاه کرد؛ ویژگی متعصبان مذموم این است که باور و پذیرش آن‌ها بر علم و دانششان غلبه کرده است و گرایش آن‌ها در یک موضوع بیشتر از بینش آن‌ها در آن موضوع است، ازجمله آسیب‌های این نوع تعصب این بوده که در طول تاریخ، مغرضان با بهره بردن از حس مذهبی مردم، تعصب را در وجودشان نهادینه کرده و زمینه ایجاد خرافات را فراهم آورده و از این طریق بر مردم حکومت کرده‌اند. این نوع تعصب همان داشتن نگاه خصمانه به زمین و زمان است که متأسفانه امروزه مذهبیان را به آن متهم می‌کنند.

متعصبان اگر از گروه متعصبان مذموم باشند پیش‌داوری را سرلوحه رفتار خود قرار داده و بدون بینش کافی و بر اساس اطلاعات ناقص در مورد همه‌چیز قضاوت می‌کنند.

آن‌ها زمانی را به اندیشیدن اختصاص نمی‌دهند و نیز زمانی را برای یادگیری و ارتقای بینش خرج نمی‌کنند گویا توقف دریافت و درک، هم‌نشین همیشگی این گروه است.

از دیگر ویژگی‌های افراد متعصب جبهه‌گیری‌های ناشیانه است. افراد متعصب حاضر به شنیدن نیستند و به‌محض مواجهه با آنچه مخالف اعتقادشان است با برخوردهای چکشی موضوع را حل‌وفصل می‌نماید چراکه متعصب مذموم اصرار بر خوش فهمی دارد و دیگران را به بدفهمی متهم می‌کند.

اما گاهی تعصب به معنی پایداری در اعتقاد و راسخ بودن در عقیده است و افرادی که پایبند به امور اعتقادی خویش‌اند متعصب دینی نامیده می‌شوند این نوع تعصب در نگاه دین ممدوح است چراکه نفس دین‌داری، پایداری در عقیده است. اگر انسانِ دین‌دار تعصب بر عقیده‌اش نداشته باشد نتیجه‌اش این می‌شود که در شرایط زمانی و مکانی متفاوت، کاری را منطبق بر دین و کار دیگری را برخلاف دین انجام دهد. دقیقاً مثل همان‌ها که از سویی پیشانی‌شان از سجده (و نه از مُهرداغ) پینه‌بسته و از سوی دیگر بانام دین حرام‌هایی را بر خود حلال کرده‌اند و یا مثل همان‌ها که با چادر، تبرج می‌کنند.

ترس از آگاهی‌های جدید از دیگر ویژگی‌های متعصب مذموم است چراکه او برای افکار خویش ساختاری را مدنظر گرفته و ورود هرگونه آگاهی جدید را عاملی در تخریب این ساختار می‌داند بنابراین ترس از تخریب ساختار درونی افکارش، او را بر حذف آن اطلاعات وا‌می‌دارد؛ او فکر می‌کند وماً اطلاعات جدید، اطلاعات قبلی او را رد می‌کند درصورتی‌که این‌طور نیست و گاهی ممکن است اطلاعات جدید کامل‌کننده، دانش قبلی باشد. گاهی نیز ترس از دست دادن موقعیت‌هایی که با تعصب پیشین به دست آورده است مانع از استقبالش از اندیشه‌های جدید می‌شود علاوه بر همه این‌ها، ترس در وجود آن‌ها عامل روانی برای ایجاد بدخلقی اجتماعی آنان می شود.

متعصب ممدوح نگاهش به دین نگاهی عمیق است و همه آموزه‌های دینی از حیث ارزش نزد او یکسان است برخلاف متعصب مذموم که نگاهش به دین نگاه گزینشی است.

متعصب مذموم می‌خواهد که دیگران نیز مثل او باشند و به هر قیمتی تلاش می‌کند تا دیگران را شبیه خود سازد و اگر مخالفتی ببیند به‌شدت برخورد می‌کند اما متعصب ممدوح علاوه بر اینکه خودش بر عقیده‌اش ملتزم است با افزایش بصیرت خود به کمک دیگران نیز می‌آید و با جدال احسن آن‌ها را دعوت می‌کند.

همین دیدگاه در مورد روشنفکری هم صادق است. انسان روشنفکر نیز می‌تواند از روشنفکری ممدوح یا مذموم بهره‌مند گردد. روشنفکر مذموم خود را دگراندیش معرفی می‌کند اما تنها به تقلید کورکورانه از فرهنگ‌های بیگانه و یا امور غلط می‌پردازد. دقیقاً مثل اظهارنظرهای جاهلانه برخی از سلبریتی‌ها. روشنفکر مذموم نیز حاضر به تغییر نیست و اگر بخواهد تغییر کند تنها به تغییراتی می‌اندیشد که نو و جدید باشند و هرآن چه رنگ کهنگی دارد حتی اگر صحیح باشد ازنظر او مردود است. ازاین‌جهت روشنفکر مذموم خود نیز نوعی متعصب مذموم است چراکه وجه اشتراک این دو گروه عدم تلاش برای اصلاح است.

و بالعکس روشنفکر ممدوح پا جای پای متعصب ممدوح می‌گذارد چراکه او خواهان نواندیشی به‌شرط وجود ضوابط است. او به تغییر فکر می‌کند و درعین‌حال با افزودن علم و بینش خویش عقیده شناسی را بر عقیده پرستی مقدم می‌دارد. تعامل و درآمیختگی دانش‌های قدیمی با آگاهی‌های جدید ازجمله اموری است که روشنفکر ممدوح به آن اهتمام می‌ورزد. او خواهان تحول است اما تحول را از هر طریقی نمی‌پذیرد و برای ایجاد تحولات جدید ساختار و نظام فکری و ارزشی تعبیه می‌کند.

*زهرا ابراهیمی

مشاهده در خبرگزاری فارس




خبرگزاری حوزه/  بعضی از امور، قابل انفکاک از امور دیگر نیستند. گویا تصور آنها، بدون دیگری محال است، از جمله واژه هایی که همیشه در کنار یکدیگر بکار می رفته و می رود، واژه طلبه و تبلیغ است.

نمی توان طلبه بود و با تبلیغ آشنایی نداشت. نمی توان ادعای منش طلبگی داشت؛ اما نسبت به اصول مُبلغ بودن ناآگاه بود.

در قرآن کریم برای تبلیغ واژه‌های انذار»، ابلاغ»، تبشیر»، تخویف»، هدایت»، ارشاد»، دعوت»، امر به معروف و نهی از منکر» آمده است که هریک به بُعدی از ابعاد تبلیغ اشاره دارد.

خداوند در قرآن می فرماید:

الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالاَتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلاَ یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ وَکَفَى بِاللَّهِ حَسِیباً

 (این سنّت خداست در حق) آنان که تبلیغ رسالت خدا کنند و از خدا می ‌ترسند و از هیچ کس جز خدا نمی ‌ترسند و خدا برای حساب به تنهایی کفایت می‌ کند. (سوره احزاب، آیه 39)

آموزه های دین در قالب ها و به شیوه های گوناگون قابل ارائه است؛ اما وجه اشتراک تمام روش های تبلیغی، وجود انس و الفت میان پیام رسان و دریافت کننده پیام است.

اگر محبت بر روابط مُبلغ و مردم حاکم نباشد، تبلیغ، اثر مورد انتظار را نخواهد داشت.

اما آنچه در ایجاد این محبت مؤثر است تعامل و ارتباط با دیگران است و آنچه می تواند به تعامل، جامه عمل بپوشاند سفر کردن و بین مردم بودن است.

اگرچه ارتباط با مردم از میان صفحات کتاب و پشت شیشه مانیتور نیز امکان پذیر است؛ اما هیچ یک نمی تواند جای ارتباط رو در رو و تعامل مستقیم را بگیرد.

به میان مردم نرفتن و در جمع مردم نبودن و همه چیز را دورا دور رصد کردن، از مهمترین آسیب های تبلیغ است که اگر یک مُبلغ به تصحیح آن اقدام نورزد، فاصله از مردم او را از فلسفه تبلیغ دور خواهد کرد.

هرچند طلابی که در سال های ابتدایی ورود به حوزه هستند به تبلیغ و سفرهای کوتاه ومتعدد اهتمام می ورزند و از این طریق با مخاطبان خویش ارتباطی نزدیک و مستقیم برقرار می کنند؛ اما متاسفانه گاها دیده می شود که با بالارفتن درجات علمی و اجرایی برخی از طلاب، فاصله آنها نیز با مردم بیشتر شده و از دیدن زیست عادی مردم و نشست و برخاست کردن با آنها امتناع می ورزند.

از جمله خلأهای موجود در جامعه دینی، شکاف و فاصله بین دینداران و مبلغان دینی است و هرآنچه به ایجاد این خلأ و عمق این شکاف کمک کند، آسیب تلقی می شود؛ لذا آسیبِ نبودن در دل مردم، در تعمیق بخشی این خلأ، مؤثر خواهد بود و هرچه سفرهای تبلیغی کم و کوتاه شود، دامنه این آسیب گسترده تر خواهد شد.

حیات تبلیغ، در گرو مخاطبان مُبلغ است و اگر مخاطبی وجود نداشته باشد، تبلیغ علمی و عملی و قلبی و لسانی بی معنا خواهد بود.

حیات مخاطبان نیز در گرو شناخت است و از بهترین ابزارهای شناخت، سفرهای تبلیغی ست. در سایه این سفرهاست که مبلغ می تواند دین را بهتر بشناسد و دقیق تر بشناساند. آشنایی با علایق، سلایق، نیازها و امکانات مردم که محصول سفر و درجمع مردم بودن است، مخاطب شناسی مُبلغ را تقویت کرده و مبلغی که مخاطبش را بهتر بشناسد، صحیح تر تبلیغ می کند.

 

زهرا ابراهیمی، عضو گروه نویسندگی صریر وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان



مشاهده یادداشت در خبرگزاری حوزه




 





خبرگزاری فارس اصفهان- یادداشت مهمان*؛ امروزه کم‌رنگ شدن اخلاق در جامعه و عوارض بی‌اخلاقی به‌ نوعی حجت را بر ما تمام می‌کند تا در مسیر جستجوی راه‌های برون‌رفت منطقی و عقلی همت گماریم؛ اگر چه ریشه‌های متعددی برای بی‌اخلاقی در جامعه ذکر می‌شود، اما در عین‌ حال نمی‌توان از بحث مهم و ریشه‌ای تغییر» غفلت کرد.

یکی از دلایلی که توانسته تاثیر مستقیمی بر کم‌رنگ شدن اخلاق داشته باشد پشت کردن به مقوله تغییر و تحول است.گویا تابوی تغییر در جامعه، هم افراد را نسبت به این مسأله هراسان کرده و هم ساختارهای اجتماعی را درگیر عدم تحول کرده است.

تغییر زمانی اتفاق می‌افتد که انسان نسبت به شرایط موجود فردی و اجتماعی رضایت کامل نداشته باشد. وقتی شخصی تصمیم می‌گیرد رفتارهای بد خود را اصلاح کند یعنی نسبت به رفتارهای زشت خود ناراضی بوده و همین عدم رضایت، او را به سمت تغییر برای اصلاح پیش می‌برد و این یعنی پذیرش خطا. بنابراین در تغییر انتقال از آنچه هست به آنچه باید باشد صورت می‌پذیرد.

اما گاهی شاهد هستیم که شخص می‌داند رفتارش نادرست است و یا رذیله‌ای اخلاقی در وجودش نهادینه‌شده و به زشتی آن نیز ایمان دارد ولی حاضر نیست آن را کنار بگذارد چراکه از تغییر می‌هراسد.

آنچه در جامعه ما جاافتاده است این است که تغییر یک‌رویه، یعنی عقب‌نشینی و عقب‌نشینی کردن برای ما مساوی است با حذف برخی از داشته‌ها و موقعیت‌ها همین امر باعث می‌شود که حاضر به تغییر نباشیم چراکه با تغییر مجبوریم خیلی از چیزها را از دست بدهیم.

این بحث نه‌ تنها در بُعد فردی که در ت‌های اجتماعی نیز صادق است. در واقع عدم‌تغییر برخی از ت‌ها در زمینه‌های مختلف مدیریتی و.به همین ترس از تغییر برمی‌گردد چراکه تغییر ت‌ها، فروپاشی موقعیت‌ها را در پی خواهد داشت.

اما اگر با نگاهی منصفانه‌تر به این موضوع بنگریم می‌بینیم که پرداخت هزینه و پیامدهای تغییر بسیار ناچیزتر از هزینه‌های مادی و معنوی عدم‌تغییر است.

 اگر یک تمدار به تغییر نیاندیشد، یک معلم نیز در جستجوی راهی برای تغییر روش‌های نادرست تعلیمی خود نباشد، یک همسر نیز درصدد ترک بی‌اخلاقی در منزل نبوده و دانش‌آموز هم‌تغییر روش‌ها را نیاموزد جامعه هر روز بی‌اخلاق‌تر از روز قبل خواهد شد.

البته فراموش نشود که منظور ما از تغییر گام نهادن در جهت بهبودی و اصلاح است آن‌هم همسو با معارف دینی و الهی، بنابراین اگر تغییر فاکتورهای دینی لازم برای طی مسیر را رعایت نکند تغییر نیست بلکه نوعی تسلیم نفس شدن است.

از جمله اموری که توانسته تغییر را عقب بیاندازد و فرد و جامعه را نسبت به آن کمی بی‌تفاوت کند فرار از درون‌گرایی و درون محوری و تکیه کردن به برون‌محوری است.

اگر چه در آموزه‌های اسلام ظاهر و باطن هر دو دارای ارزش است و توجه به هر دو  به دلیل وجود تأثیر و تاثیر متقابل در آن‌ها مورد سفارش قرار گرفته است اما امروزه مردم ما صرفاً به بازتاب‌های بیرونی توجه کرده و به درون کمتر می‌اندیشند.

توجه اسلام به ساحت عقل و آگاهی، ساحت انگیزه و گرایش و ساحت عمل و رفتار بالسویه است و برای همه این امور ارزش قائل است اما امروزه توجه ما فقط به ساحت رفتار آن‌هم از جنس مردم‌پسند است.

تغییر به ما کمک می‌کند که هم از حیث شناخت و بینش، روح خود را متحول کنیم و هم از حیث گرایش‌ها و احساسات به خودکنترلی برسیم و هم در ساحت عمل و رفتار دچار خطا نشویم.

امروزه مردم ما به‌گونه‌ای در دام برونگرایی افتاده‌اند که فقط پذیرش عمومی و خوب جلوه کردن در بین دیگران برایشان مهم است حال اگر دیگران بی‌نمازی را بپسندند آن‌ها اگر چه سال‌ها در خلوت هم نماز می‌خوانند اما در جلوت نماز را کنار می‌گذارند و یا اگر چه قلباً خود را متعهد به برخی امور دینی می‌دانند اما چون فکر می‌کنند تقید به آموزه‌های دینی حیثیت اجتماعی آن‌ها را زیر سؤال می‌برد خیلی راحت از انجام امور معنوی سرباز می‌زنند.

ارتباط تغییر و تحول در وجود، با بحث درون‌گرایی و برونگرایی همین است که اگر ما بپذیریم تغییر تنها راه نجات ما از بی‌اخلاقی است، کم‌کم از توجه افراطی به بیرون صرف‌نظر کرده و کمی درون محور می‌شویم.

تغییر برای اصلاح، در جامعه ما تابو است و بر ماست که به شکستن این تابو اقدام نماییم وقتی تابو تغییر بشکند عمل و رفتارهای خوب اجتماعی به‌ راحتی از انسان سر می‌زند چراکه فرد خود را در نگاه متعجبانه اجتماع محصور نمی‌بیند.

اگر چه رفتارهای فردی و اجتماعی دائما در حال تغییر است اما برخی از تغییرات، اتفاقی و برخی دیگر برنامه‌ریزی‌شده است. آنچه ما از آن فرار می‌کنیم و به‌ شدت از آن هراس داریم تغییرات همراه با برنامه است نه تغییرات اتفاقی.

از جمله آیتم‌های مهم در تغییرات آگاهانه، مدبرانه بودن آن است یعنی تغییری که در پسِ آن تدبیر نهفته است. یادگیری مستمر و مداوم از دیگر نشانه‌های این نوع تغییر است.

حال اگر بخواهیم به راه‌های برون‌رفت از این معضل نگاهی اجمالی داشته باشیم باید بگوییم که اولین گام برای شکستن تابو تغییر، ایجاد انگیزش تغییر است، از خانه و مدرسه گرفته تا بازار و رسانه همه و همه باید در ایجاد انگیزش تغییر کمک نمایند تا جامعه برای تحولات اصلاحی آمادگی پیدا کند. وقتی ضرورت تغییر، تبیین شود اعضای جامعه نیز از حیث روان‌شناختی برای این موضوع آمادگی پیدا خواهند کرد.

متأسفانه امروزه ما مُدام خطا می‌کنیم و آب از آب تکان نمی‌خورد. گویا ما مردم منجمدی هستیم که یخ  تنمان به هیچ طریقی آب نمی‌شود، اما اگر انگیزه ایجاد شود می‌توان شاهد تغییر هم بود. فضای مجازی پتانسیل خوبی در ایجاد انگیزه دارد.

راه برون‌رفت دوم، تعیین و تبیین نتیجه  کار و تصویرسازی از انتهای مسیر است. در واقع وقتی چشم‌انداز نهایی تغییر به‌ خوبی توصیف شود گام‌های محکم‌تری در این مسیر برداشته خواهد شد.

و شاید بتوان گفت آخرین گام عملی برای تغییر،دریافت حمایت است. حال این حمایت ممکن است از جانب یک معلم باشد برای دانش آموزش و یا از جانب یک مادر برای فرزندش و یا حتی حمایت یک کارفرما از کارگرش و یا یک دولت از مردمش.حمایت‌ها در جهت ایجاد اصلاح و آموزش مهارت‌های جدید می‌تواند ما را به تغییر موردنظر برساند.

*زهرا ابراهیمی، کارشناس اخلاق و مشاوره مرکز ملی پاسخگویی به سوالات


مشاهده در خبرگزاری فارس




ترک بندگی؛ حاصل کلاس های دروغین مثبت اندیشی/فرد و اجتماع هر دو اصالت دارند


زهرا ابراهیمی» در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری شبستان در اصفهان، با اشاره به برگزاری کلاس ها و جلسات مختلف در فضای مجازی و حقیقی با محوریت من و منیت» گفت: مثبت اندیشی از جمله  اموری است که گاهی تبلیغ برای آن در حدی پیش می رود که گویا نقش و اثر گذاری این امر در زندگی انسان، پررنگ تر از نقش و اثر گذاری خداوند در زندگیست و اگر کمی به مفاهیم ارائه شده در این کلاس ها  دقت کنیم، به خوبی درمی یابیم که آنچه در این مفاهیم محوریت دارد من و منیت» است و گفته می شود  من از طریق افکار خوب، انرژی مثبت تمام کائنات را به سمت خودم جذب می کنم و انرژی مثبت در هستی، منشا همه تحولات است و من با جذب انرژی مثبت می توانم متحول شوم.»

 

کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی تاکید کرد: تقلید از سبک زندگی غربی، موجب تغییر سبک زندگی اسلامی می شود و در آموزه های اسلام فرد و اجتماع هر دو اصالت دارند و هر دو نیز دارای تاثیر و تاثر متقابل هستند، اما آنچه در تبلیغ مثبت اندیشی عاید انسان می شود تنها اصالت فرد است و نادیده گرفتن اجتماع، در واقع تبلیغ نوعی تفکر مکتب اپیکوری که تنها به لذت و کاهش رنج می اندیشد و دیگر هیچ.

 

 وی ادامه داد: اگر با دقت بیاندیشیم عصاره این جملات چیزی جز تسلیم نفس شدن و تایید خودخواهی نیست در حالیکه نتیجه مثبت اندیشی و تفکر مثبت در اسلام، تربیت انسانی خوش فکر، خوش بین، مهربان و دارای حسن ظن است که خوشبینی او با ساده لوحی فرسنگ‌ها فاصله دارد. 


کارشناس مذهبی اظهار داشت: انسان مثبت‌ نگر در نگاه دین، خودخواه نیست و همه چیز را تنها برای خود نمی خواهد بلکه در تفکر او دیگران نیز سهم بسزایی دارند، در حالی که نتیجه حضور در برخی از کلاس هایی که به تقویت مثبت اندیشی می پردازند چیزی جز لذت گرایی، نادیده گرفتن دیگران و خود محوری نیست، بی خیالی مطلق و عدم مسئولیت پذیری از دیگر عوارض این نوع تفکر است.


ابراهیمی با اشاره به اینکه در این نوع آموزه ها انسان، هستی و کائنات و حتی خداوند تعریف جدیدی پیدا می کند که همین تعریف منجر به تغییر سبک زندگی می شود تصریح کرد: در آموزه های اسلام، انسان تسلیم خداوند می شود، حتی آنگاه که دعا می کند و چیزی را از خداوند طلب می کند نتیجه را به خداوند می سپارد و از او می خواهد که هرآنچه خیر است برایش رقم بخورد، برای انسان مومن اثر خداوند در زندگی و تاثیر خواست او رکن اصلی دعاست در حالی که مثبت اندیشی مطلق، کار را به جایی می رساند که می گوید تو وقتی بخواهی خدا هم می خواهد، چون قدرت ذهن تو توان اعجاز دارد و خدای درون تو همان ذهن توست.

 

کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی با بیان اینکه آموزه های معنوی در دین اسلام بر پایه خداوند بنا گذاشته شده خاطر نشان کرد:  نتیجه این دیدگاه معنویت الهی و خداگرایانه است اما در مثبت اندیشی هرچند دعوت به معنویت وجود دارد ولی پایه معنویت در آن انسان است نه خدا، در واقع تبلیغ نوعی معنویت انسان گرایانه و معنویت ابزاری که در کوتاه مدت لذت را برای انسان به ارمغان می آورد و در دراز مدت نتیجه ای جز ترک بندگی نخواهد داشت.

 

وی یادآور شد:  در برخی از آموزه های افراطی مثبت اندیشی، جای خدا و انسان عوض می شود و خواست انسان بر خواست خدا رجحان می یابد و خداوند تنها نقشی ظاهری پیدا می کند.


ابراهیمی با اشاره به اینکه در این کلاس ها  دعوت به مراقبت های معنوی جایگزین عبادت می شود گفت: نمی توان نیاز انسان به معنویت را نادیده گرفت اما می توان جایگزین غلطی برای آن در نظر گرفت.


وی اذعان داشت: در نگاه اسلام این عمل انسان است که منشا خوبی و بدی می گردد و سبب جلب منفعت و دفع ضرر می شود و وجود رابطه علت و معلولی برای وقوع هر امری لازم است و کمال گرا بودن و تلاش برای رسیدن به کمال مورد تایید قرار گرفته است در حالی که در بخشی از آموزش های ارائه شونده در این کلاسها، تقبیح کمال گرایی و حذف آن از زندگی مد نظر گرفته می شود.

 

کارشناس مذهبی اظهار داشت: دغدغه مند بودن و درد دین و جامعه داشتن از جمله اهداف بلند در آموزه های اسلام است که با دستوراتی چون امر به معروف و نهی از منکر، ایثار، عفو و پذیرش مسئولیت های اجتماعی معنا می یابد اما اولین چیزی که شرکت در این کلاس ها از انسان می گیرد دغدغه است و با گرفتن دغدغه از انسان نوعی رضایت و حس مطلوب کاذب را ایجاد کرده تا جایی که می بینیم افرادی که در این کلاس ها شرکت می کنند، بسیار شاد و خوشحال هستند و کاملا احساس رضایت می کنند.

 

ابراهیمی متذکر شد: مثبت اندیشی در سبک زندگی اسلامی انسان را به حل مشکلات دعوت می کند و این در حالیست که سبک زندگی غربی حذف مشکل و پاک کردن صورت مساله را در برنامه خود گنجانده است.


وی با بیان اینکه در روایات اسلامی بر وجود ملامتگر درونی بسیار تاکید شده است گفت: مثبت اندیشی غیر دینی سرزنش را از زندگی انسان حذف کرده و ملامتگری را دشمن انسان تصور می کند. 


وی ادامه داد: در آموزه های دینی امید به رحمت الهی از جمله عوامل سعادت انسان معرفی می شود و دین تلاش می کند نگاه واقع گرایانه ای به زندگی داشته باشد که این نگاه مملو از امید است، اما مثبت اندیشی مطلق به تبلیغ امید و انگیزه بدون نیاز به تلاش همت می گمارد و از نظر آنها تمام کائنات در خدمت تمام انسان ها هستند و برای کائنات آدم خوب و بد فرقی ندارد و فقط آن احساس مهم است.

 

وی ابراز داشت: قانون جذب در این کلاس ها  می گوید: هر چیز را در ذهنت مجسم کنی، آن را در دست هایت خواهی داشت، عصاره برخی از کلاسهای مثبت اندیشی و حتی جذب ثروت و هیپنوتیزم کلامی که در متن جامعه در حال برگزاریست چیزی جز این نیست.

 

وی تاکید کرد:  این سمینارها می تواند نوعی خرافه گرایی را در جامعه ترویج کند و چون اصل خرافه یعنی درآمیختن واقعیت با دروغ، لذا با استناد آن به دین، گاهی آموزه خود را توجیه می نمایند، اما باید به این اندیشید که آیا قدرت احساس انسان به اندازه ای است که بتواند بر هرچیزی تسلط یابد و آیا همه کائنات در خدمت انسان و گوش به فرمان احساس او هستند؟


مشاهده یادداشت در خبرگزاری شبستان





آینده روشن است


همین که نام اربعین بر زبانمان می‌آید، تصاویر زیادی در ذهنمان منعکس می شود.مسیری شلوغ، حسی غریب، عطشی سیراب ناپذیر، جاده ای روشن، مردمی مهربان و بخشنده و سربند هایی که با عناوین مختلف و با رنگهای متفاوت بر روی پیشانی ها خودنمایی می کنند.


گوشه ای از جاده کسی را می بینیم که پای خسته ای را مرهم می نهد تا به او توان دوباره رفتن ببخشد و گوشه‌ای دیگر اصرار مرد عراقی برای پذیرش غذایش ما را مسحور این همه محبت می‌کند.


هرچند سبک پوشش زائران حاضر در مسیر، تقریبا مشابه است، اما گاهی چشمانمان شاهد کسانی خواهد بود که حتی در ظاهر و پوشش نیز با سایرین متفاوتند.در نگاه اول باورمان نمی شود اما دقیق‌تر که نگاه می‌کنیم می‌فهمیم که درست دیده ایم.آری هر سه آنها خواننده های سیاهپوست آمریکایی هستند که هرگز توقع دیدنشان را اینجا در این مسیر نداشتیم.رپر های معروف آفریقایی- آمریکایی اینجا چه میکنند؟! در پیاده روی اربعین بین این همه جمعیتی که شاید حتی حضور این رپر ها برایشان توجیه مناسبی ندارد!!!


محمد ایناک،دیمون جونز و فنامن سه رپر معروف امریکایی که حتی اگر ملیتشان را هم ندانیم به راحتی از طرز لباس پوشیدن، مدل موها، رنگ پوست و زبانشان می فهمیم که ایرانی یا عراقی نیستند.


اگر اهل موسیقی باشید حتما با واژه هیپ هاپ آشنا هستید. هیپ هاپ سبکی از موسیقی است که می‌توان آن را نوعی جنبش فرهنگی نامید.


محمدایناک مسئول برنامه ریزی کمپانی هیپ هاپ دیتاکس است و حالا خود را اینجا در کنار دو دوست دیگرش در اربعین حاضر می‌بیند.او معتقد است رسالتی دارد که با حضورش باید آن را به انجام رساند.


این که بخواهیم آنها را مهمان کنفرانس افق نو بدانیم و علت حضورشان را ابتکار نادر طالب‌زاده تلقی نماییم، یک بخش از موضوع است اما بخش دیگر و مهمتر این است که چرا آنها به این مهمانی لبیک می‌گویند و این دعوت را می پذیرند؟!!


دیمون جونز فلسفه حضورش در کربلا را انتقال مفاهیمی از این سفر به مردم کشورش بیان می کند و محمد ایناک امام حسین را احیا کننده حقیقتی می‌داند که باید برایش بهای فراوانی پرداخت نمود.فنامن نیز می‌گوید:قصدش این است که در هر محیطی که خداوند متمرکز نیست،با انعطاف پذیری اش در بین دیگران خدا را در آن میان متبلور نماید.دیدگاهشان عجیب است و تامل برانگیز!


اینکه می گویند حسین علیه السلام با قلب ها کار دارد نه رنگ ها،همین است.از هر نژاد و قبیله ای که باشیم و با هر رنگ و لعابی که در مقابل دیگران حاضر شویم، اگر یک لحظه به فطرت خویش بازگردیم حقیقتی را خواهیم یافت که نمی‌توانیم از آن روی گردان باشیم. حقیقتی که اگر ذره‌ای به آن توجه کنیم قابلیت این را پیدا خواهیم کرد که در اتمسفری که حسین علیه السلام حضور دارد نفس بکشیم.


برای ما که در جامعه دینی زندگی می کنیم دیدن صحنه هایی که نشان دهنده ارادت و عشق به اهل بیت علیهم السلام است،تعجبی ندارد.اما اگر از دریچه بالا تر به این موضوع نگاه کنیم به راحتی می فهمیم که اربعین نه تکرار یک بزرگداشت قدیمی، بلکه تحولی عظیم است که در شکل‌گیری آینده بسیار تاثیرگذار است.تاثیری که حتی غیر مسلمانان نیز بدان اعتراف می نمایند.


پروفسور الکساندر دوگین نظریه پرداز و استراتژیست برجسته روسی بعد از پیاده روی اربعین می گوید: در اربعین من جهش زمان را دیدم، یعنی اینکه آخرامان نه تنها در حال نزدیک شدن است بلکه به سمت ما در حال جهش است.حرکت به سوی آینده است. از امام اول (نجف) به امام سوم (کربلا) و در نهایت به سوی امام آخرین حضرت مهدی حرکت می کنند این هدف نهایی است.»


نفس حضور در پیاده روی اربعین ارزشمند است چرا که این حضور بازتابی جهانی دارد.اگرچه امپریالیست،با تسلطی که بر رسانه های جمعی در غرب دارد نمی‌خواهد اطلاعات درستی به مردم بدهد و خاورمیانه را تروریست و خشونت طلب معرفی می‌کند.اما حقیقتا اربعین ابزاری برای بیداری جهان گشته و صفحه جدیدی از تاریخ بشریت را رقم زده است.


مشاهده یادداشت در خبرگزاری حوزه



گنج صلوات 

از جمله اموری که در باب دعا بسیار مورد سفارش قرار گرفته است دعا در حق دیگران می باشد. گاهی تنگ نظری انسان به حدی می رسد که حتی در دعا نیز بخل می ورزد و حاضر نیست برای دیگران دعا کند این در حالیست که در آموزه های اسلام دعا در حق دیگران بسیار مورد سفارش قرار گرفته است تا جایی که در روایات آمده است کسى که پشت سر برادرش و در غیابش به او دعا کند، از عرش ندا مى‌رسد، صد هزار برابر (آنچه براى برادر مؤمنت درخواست کردى) براى خودت در نظر گرفته شد. 

بنابراین اگر بخواهیم با محوریت عقل به این موضوع نگاه کنیم  ودر صدد کسب منفعت معنوی بیشتری باشیم ، می بینیم که سود دعا برای دیگران،  قبل از آنکه نصیب آنها شود عاید خودمان خواهد شد.


وقتی دعا در حق دیگران صد هزار برابر فایده و سود نصیب ما می کند، قطعا دعا در حق اهل البیت علیهم السلام و وجود مقدس حضرت ولی عصر عج الله تعالی فرجه الشریف که واسطه ی فیض الهی هستند بسیار ارزشمندترخواهد بود.از جمله دعاهای بی بدیلی که از آن به عنوان پربرکت ترین ذکر یاد می شود ذکر صلوات است چرا که این ذکر نوعی دعا در حق پیامبر و خاندان پاک اوست و دعایی مستجاب محسوب می شود به همین دلیل است که می گویند دعای خود را بین دو ذکر صلوات بیان نمایید چرا که صلوات دعایی مستجاب است و خداوند بر خود نمی پسندد که قبل و بعد از دعا را استجابت نماید و دعای میانی را رها کند.


یکی از ویژگیهای فطری انسان این است که در مقابل احسان و نیکی دیگران، خود را موظف به احسان می داند.قرآن نیز در آنجا که می گوید هل جزاء الاحسان الا الاحسان بر این مطلب صحه می گذارد.حال، هرچقدر انسان به فطرت الهی اش نزدیکتر باشد این حس پاسخگویی به احسان دیگران در او قویتر خواهد بود.این ویژگی فطری در وجود ائمه ی معصومین علیهم السلام که انسان کاملند بسی قوی تر و پر رنگ تر می باشد. ذکر صلوات نوعی دعا در حق ائمه است و آنها خود را موظف به پاسخ می دانند بنابراین ما با صلوات فرستادن بر آنها می توانیم از دریای عنایت و لطف آنها بهتر بهره  ببریم.


هرچقدر توجه ما به اهل البیت علیهم السلام بیشتر باشد آنها نیز توجه شان به ما فزون تر می گردد و ذکر صلوات مصداقی از توجه به این انوار مقدس است.البته توجه آنها معلول توجه ما نیست اما در عین حال توجه ما، در جلب توجه آنها موثر است.

شخصى به امام رضا(علیه السلام)عرض کرد: فدایت گردم؛ مایلم بدانم جایگاه من در نزد شما چگونه است؟ حضرت در پاسخ فرمودند: بنگر جایگاه من در نزد تو چگونه است. (یعنى هرقدر تو به ما توجه دارى ما نیز به تو توجه خواهیم کرد.)

اینگونه روایات بنگر این امر است که توجه و یاد اولیاء الهی در استجابت دعاهای ما موثر است  و هرچقدر ما آنها را یاد کنیم آنها نیز توجه ما را بی پاسخ نخواهند گذاشت پس چه نیت که با ذکر صلوات، نام خود را در دایره ی دعاهای حضرات معصومین علیهم السلام قرار دهیم.


زهرا ابراهیمی کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سوالات شعبه اصفهان


مشاهده یادداشت در ندای اصفهان



خبرگزاری حوزه»، در فضیلت و برتری برخی از زمان ها و مکان ها بر برخی دیگر تردیدی وجود ندارد. ماه شعبان از جمله زمان هایی است که دارای فضیلت بسیار می باشد به همین دلیل دعا و استغفار، ذکر و یاد خداوند در این ماه اثرمضاعفی دارد. 

این ماه پیش زمینه و مقدمه ای برای ورود به ماه رمضان است و منظور از مقدمه بودن نه صرفا تقدم زمانیست؛ بلکه منظور این است که تهذیب نفس و آمادگی روحی برای وارد شدن به ماه خدا باید در این ماه تکمیل شود.

ماه شعبان ماه پیامبر خدا و همچنین ماه رحمت است. شَعْبانُ الَّذی‏ حَفَفْتَهُ مِنْکَ بِالرَّحْمَةِ وَالرِّضْوانِ» و شاید بتوان گفت فلسفه اینکه این ماه ماهِ رحمت نامیده شده، عبادت های مستمر پیامبر است؛ چراکه پیامبر این ماه را با عبادت های شبانه و روزه گرفتن سپری نموده و مایه رحمت این ماه شده است؛ بنابراین لحظه لحظه ی این ماه محفوف و پیچیده در رحمت است.

مطابق با خطبه ای که پیامبر اکرم(ص) در رابطه با ماه شعبان برای مردم خواندند، این ماه، ماه تقسیم ارزاق مردم مخصوصا رزق معنوی آنهاست و ماهی است که فرشتگان خدا احترامش را کاملا رعایت می کنند و همچنین خداوند به فضل خود، حسنات مردم را در این ماه هفتاد برابر پاداش می دهد و از گناهان آنان در می گذرد.

از جمله ادعیه سفارش شده در این ماه صلوات شعبانیه است. صلوات شعبانیه دعایی نقل شده از امام سجاد(ع) است که در هر روز ماه شعبان هنگام ظهر شرعی و نیز شب نیمه شعبان خوانده می شود و محتوای این صلوات تبیین اصل ولایت است.

انسان مؤمن با خواندن این دعا از زبان امام سجاد علیه السلام تثبیت در طریق معرفت، همراهی در کنار پیامبر(ص)، راحتی راه و طی مسیر حق بدون مزاحمت را از خداوند درخواست می نماید آنجا که می گوید: وَاجْعَلْهُ لی‏ شَفیعاً مُشَفَّعاً وَ طَریقاً اِلَیْکَ مَهیَعاً»

از دیگر مناسبت های مهم این ماه، شب نیمه شعبان است که چون شب‏ های قدر ، صاحب ارزش و مقام می باشد؛ به همین دلیل به احیا و شب زنده داری در آن دعوت شده ایم و از جمله اعمال این شب صد رکعت نماز با هزار قل هو اللّه است که در هر رکعت بعد از حمد 10 بار خوانده مى‌شود.

با توجه به اینکه نیمه شعبان با تولد حضرت ولی عصر (عج) همزمان می باشد تقرب به وجود مقدس ایشان باید بیش از سایر زمان ها مورد توجه قرار گیرد.

غسل کردن، زیارت امام حسین علیه السلام، نماز مخصوص شب نیمه شعبان (که در مفاتیح ذکر شده) و خواندن دعای کمیل از دیگر اعمال مخصوص این شب است.

مُناجات شَعبانیه، مناجاتی از حضرت علی (ع) است که از مهمترین دعاهای این ماه می باشد و بحق می توان اعتراف کرد که یک دوره آموزشی کامل و تخصصی در تعلیم نحوه عبادت به بندگان است و امام علیه السلام از طریق این دعا، خواستن و طلب کردن را به خوبی به ما می آموزند. ما با مناجات شعبانیه ادب حضورخویش در برابر خداوند را برای ضیافه الله تمرین می کنیم.

از دیگر اعمال این ماه مبارک، روزه گرفتن است. مخصوصا روزه سه روز آخر ماه شعبان که بسیار بافضیلت است.

در روایتی امام صادق علیه السلام فرمودند: هر کس سه روز از شعبان را روزه بگیرد بهشت بر او واجب شده و رسول خدا صلی الله علیه و آله در قیامت شفیع او خواهد بود.

علاوه بر این روزهای پنج شنبه در ماه شعبان دارای ارزش بسیار است و دعا و مناجات و روزه گرفتن در آن بسیار تاکید شده است.

سفارش بزرگان به کثرت صلوات در این ماه را نیز نباید از یاد برد. آمرزش خواهی و استغفار از گناهان نیزاز دیگر امور مورد سفارش در این ماه می باشد؛ به گونه ای که هفتاد مرتبه گفتن اَسْتَغْفِرُاللّهَ وَ اَسْئَلُهُ التَّوْبَةَ در هر روز مورد تاکید است. همچنین در این ماه نمازهای بسیار سفارش شده که برای طریقه انجام آن باید به مفاتیح الجنان مراجعه نمود.

نکته قابل توجه دیگر در این ماه، این است که نباید اجازه دهیم انجام اعمال در این ماه عزیز حالتی افراط گونه پیدا کند؛ بلکه انسان باید با برنامه ی دقیق معنوی به انجام اعمال بپردازد تا از این طریق بتواند نشاط معنوی خویش را حفظ نموده و کسالتی که نتیجه ی تکرار عمل بی محتواست گریبانگیرش نشود.

توبه کردن از گناهان، ادا کردن امانات به صاحبانشان، زدودن کینه ها ازدل و صدقه و انفاق در راه خداوند از جمله ابزارهایی است که می تواند روح انسان را سبک بارتر به ماه رمضان رهنمون سازد.

با توجه به سیل اخیر و مشکلات معیشتی که مردم عزیز ما در مناطق سیل زده با آن دست و پنجه نرم می کنند به نظر می رسد از بهترین مصادیق کمک و انفاق در راه خدا توجه به این مردم است و قطعا این کمک ها با توجه به اینکه در این ماه عزیز انجام می گیرد، ثوابی دوچندان خواهد داشت.

بدان امید که ما ذکر و فکر را در این ماه با یکدیگر عجین نماییم و با دو بال تفکر و تذکر قدرت پرواز بیابیم.

به قلم: زهرا ابراهیمی، کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی


مشاهده یادداشت در خبرگزاری حوزه



به منصه ظهور رسیدن آموزه‌ها، انگیزه هر اندیشه‌ای است، هیچ تفکری نیست که در آرزوی عینیت‌بخشی به بایدها و نبایدهای نهفته در خویش نباشد؛ هر مکتبی برای ظهور و بروز ایدئولوژی‌اش از ابزارهایی بهره می‌گیرد که در طول زمان دچار تغییر می‌شوند.

سهل‌الوصول‌ترین ابزار برای تبلیغ اندیشه‌ها، گفتار است و بهترین عرصه برای خودنمایی گفتارها ادبیات.

در هر دوره‌ای طبع و سلیقه مردمان چیزی را طلب می‌کند و مزاج آن‌ها خواستار اموری است که البته این تغییر طلب‌ها و خواستن‌ها، تحت تأثیر عوامل مختلفی قرار می‌گیرند.

در تاریخ دینی و ملی ما نیز ادبیات جایگاه ویژه‌ای داشته و به‌ خوبی عقل و احساس مردم را تحت تأثیر قرار می‌داده است. همواره به‌ موازات میل مردم، ادبیات نیز پیشرفت می‌کرده و متناسب با خواسته‌های آن‌ها و نیاز جامعه راهکار ارائه کرده و به همین دلیل بسیاری از خردمندان و حکیمان ما ادیب نیز بوده‌اند.

گویا در این سال‌ها زبان ادبیات، چه گفتاری و چه نوشتاری، جور تمام ابزارها را بر دوش کشیده است و یک‌تنه با تبلیغ، تذکر، نصیحت، تبشیر و تنذیر، انسان را به سعادت ترغیب و ظلم و بدی را تقبیح نموده است.

امروزه زمان و مقتضیات آن به‌شدت در حال تغییر است، اما شتابِ تغییر در به‌کارگیری ابزارها به‌کندی صورت می‌گیرد. گویا عدم استفاده از ابزارهای صحیح و به‌روز در تبلیغ اندیشه‌ها، بستر غفلت از آن‌ها را فراهم آورده است.

اگرچه نمی‌توان از نقش بی‌بدیل ادبیات و تأثیر آن بر همه ابعاد زندگی مردم گذشت اما آنچه امروز شاهدش هستیم این است که مزاج مردم و علاقه نسل امروز افزون بر ادبیات، به سمت‌ و سوی هنر نیز، بیش از گذشته گرایش دارد.

هنر اعجازی دارد که به‌ شدت و به‌ سرعت انسان را مسحور خویش می‌کند و روح او را به چالش می‌کشد.

هرچند جایگاه هنر در جامعه ما به‌ اندازه جایگاه ادبیات نیست، اما اگر فضا برای ظهورش باز شود تأثیر شگفت‌انگیز آن کمتر از ادبیات نخواهد بود.

آنچه جوان امروز بدان محتاج است دریافت آموزه‌ها از طریق زبان هنر است، هنر با همه انواعش به‌ خوبی می‌تواند این خلاء را پر نماید.

امروزه تاثیرِ در رأس بودن ادبیات را در جای‌جای جامعه و شهرمان می‌بینیم چه بر رویِ در و دیوارهای شهری که تنها به گفتن بسنده کرده است و چه در کلام سخنرانان بر روی منبر و یا استیج سمینارها.

شهر ما به دلیل رسوخِ ادبیاتِ خالی از هنر، به شهری پُرگو تبدیل‌شده است که تنها پرحرفی را با جملات متعددش به رخ همگان می‌کشد. در و دیوار شهر پُر است از نوشته‌ها و توصیه‌های خوبِ اخلاقی که آن‌ها نیز با ادبیاتِ نوشتاری ارائه می‌شوند.

اگر چه ادبیات می‌تواند عملکرد انسان را تغییر دهد اما چون زبان ادبیات، زبان گفتاری است رسالتش تنها به گفتن ختم می‌شود. جامعه‌ای که تنها به گفتن عادت دارد و فقط نوشتن را تمرین کند جامعه پُرگو و پُرحرف است که از عمل فاصله دارد.

هنرمندیِ هنر، در به‌ کارگیری تمام حواس انسان است برای درک واقعیت‌ها. گویا هنرِ هنر، در به تسخیر کشیدن احساس انسان است.

 هنر چشمانمان را خیره نگه می‌دارد، گوش‌هایمان را تیز می‌کند و به سایر حواسمان قدرتی افزون می‌بخشد.

در جامعه‌ای که ما در آن روزگار سپری می‌کنیم ادبیات گفتاری و نوشتاری، جای هنر را تنگ کرده است و یا بهتر بگویم کمبود هنرِ اصیل و تأثیرگذار، فضا را برای ادبیات صِرف باز گذاشته است.

مرزبندی بین ادبیات و هنر، اصل پذیرفته‌شده زندگی ماست تا جایی که فقط به گفتن و نوشتن می‌پردازیم و به هنر تنها به‌ عنوان چاشنی افزودنی نظر می‌افکنیم و همین امر منجر به فاصله ادبیات و هنر شده است در صورتی‌ که می‌توان از پیوند هنر و ادبیات، محصولی مفید برداشت نمود.

*زهرا ابراهیمی


مشاهده یادداشت در خبرگزاری فارس

دریافت


خبرگزاری حوزه/ پیش از آنکه بخواهیم بلایای طبیعی را از نشانه های آخرامان دانسته و یا بحث قضا و قدر الهی را پیش بکشیم باید به بحث بحرانی که در امر مدیریت در کشور وجود دارد اشاره کنیم. تا وقتی در مسئله مدیریت، دچار بحران هستیم،  قادر نخواهیم بود مدیریتی مطلوب برای بحران ها داشته باشیم.

اگرچه وضعیت مدیریت در کشور ما اسفناک است؛ اما بی کفایتی و بی تدبیری مدیران در شرایط بحرانی بیش از سایر شرایط نمود پیدا می کند.

اجمالاً می‌توان گفت حیطه مسئولیت مدیران در سه بخشِ پیش از بحران، همزمان با بحران و پس از بحران قابل تقسیم است،  اما مدیریت مدیران در کشور ما مدیریتی لحظه ای است که آن هم با تأخیر و تنها به مدیریت همزمان با بحران ختم می‌شود و برای دو دسته دیگر یعنی پیش و پس از بحران، از جانب مدیران برنامه ای وجود ندارد.

برخی از مدیران ما نه پیشگیری هایی برای پیش از بحران دارند و نه حتی تدبیری برای پس از بحران ها؛ آنها تنها و تنها آن هم تحت فشار اعتراض‌ها و ترس از اینکه مبادا منصبشان را از دست بدهند به واکنش های لحظه ای رو می آورند.

 اینجاست که باید اعتراف کرد تلاش‌هایی که در زمان بحران از سوی مدیران انجام می گیرد، بدون وجود پیش زمینه های لازم و اامات پیش از بحران، تلاشهایی مذبوحانه است که ره به جایی نمی برد.

عدم وجود مدیریت صحیح و سیستماتیک در کشور منجر به غافلگیری همه ما در شرایط بحرانی می‌شود.

وقتی برنامه ای یکپارچه و منطقی بر سیستم مدیریتی حاکم نیست و مدیران نسبت به حوزه مدیریتی خویش شناخت منطقه ای و جغرافیایی و فیزیکی ندارند و همچنین نسبت به پتانسیل های مثبت و منفی موقعیت‌ها بی‌خبرند، قادر به پیش‌بینی بحران ها نخواهند بود و به هنگام بحران نیز قادر به واکنش درست نمی باشند.

اگرچه در شرایط عادی بی کفایتی مدیران مشهود است، اما در شرایط بحرانی این بی کفایتی بیشتر رخ می نماید و اینجاست که ضرر مسئولان و مدیران بدون تخصص هویدا می شود.

از دیگر مشکلاتی که در زمان بحران رخ می دهد این است که مردم ما به دلیل حس مسئولیت و انسان دوستی به سراغ مدیریت های مردمی می روند و در صدد کمک رسانی به گرفتاران در بحران بر می آیند اما وجود آشفتگی ها و بی نظمی ها و نبود برنامه مدون و تداخل کمک ها در یکدیگر گاهی مواقع نتیجه مناسبی در بر نخواهد داشت و این امر منجر به افزودن بحران جدیدی به بحران قبلی می شود و ما ناخواسته با پدیده بحران در بحران روبرو می شویم؛ لذا وقتی کفایت در مدیریت نباشد نه مدیران تلاش خواهند کرد و نه تلاش غیر مدیران ثمربخش خواهد بود.

البته این گفتار به معنی بی اهمیت انگاشتن کمک های مردمی نیست. حضور به موقع مردم و نیروهای جهادی و امدادی خودجوش در شرایط سخت، مرهمی بر دل رنج دیدگان است؛ اما در عین حال حضور مردم نمی تواند جانشین بی کفایتی مسئولان باشد.

 

زهرا ابراهیمی، عضو گروه نویسندگی صریر وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان

 


مشاهده یادداشت در خبرگزاری حوزه



یکی از اموری که در رابطه با ن،  بسیار مورد بحث و بررسی قرار می گیرد مسأله ی اشتغال ن است. در این رابطه برخی نگاه افراطی داشته و به زن اجازه اشتغال در هر حیطه و با هر شرایطی را می دهند و او را در انتخاب شغل و فعالیت، آزادِ مطلق تصور می کنند. برخی نیز از آن طرف بام افتاده و مشغول شدن زن به هر نوع فعالیتی را بر خلاف وظیفه ی او می دانند و همواره  در مسیر اشتغال ن سنگ اندازی می کنند.

اما دیدگاه اعتدالی اسلام بر هر دو نظر فوق خط بطلان کشیده و برای زن وظایف و مسئولیت هایی را تعریف می نماید.

مهمترین وظیفه در نگاه اسلام برای یک زن، تربیت فرزند و حفظ خانواده است، اگر زن توانایی انجام این وظایف را به خوبی داشته باشد می تواند و بلکه گاهی حتی لازم است که  در سایر فعالیت ها نیز شرکت نماید.

اگر بخواهیم خانواده را همچون بنایی فرض نماییم، ستون اصلی و محور مهم و زیر بنایی آن، وجود زن است. در واقع اصل خانواده و پابرجا بودن آن به زن برمی گردد و به همین دلیل است که دشمنان وقتی قصد داشته باشند، خانواده را مورد تهاجم قرار دهند سراغ ریشه ی اصلی آن یعنی زن می روند؛ چراکه با تزل زن، خانواده و حتی جامعه متزل می شود.

این حجم از تأثیرگذاری زن در خانه و جامعه می تواند اهمیت او و کاری که انجام می دهد را روشن نماید.

مهمترین وظیفه برای زن، سرپا نگهداشتن کانوان خانواده است حال باید دید اشتغال ن چه تأثیر مثبت یا منفی بر روی این مسأله دارد؟

با توجه به شرایط مختلف زندگی و همچنین ویژگی ها و توانایی ها و استعدادهای متفاوتی که بانوان دارند، نمی توان نسخه ی واحدی برای حضور در اجتماع یا عدم حضور آنان پیچید.

برخی از ن توانایی لازم در اداره خانه و تربیت همسر و فرزند داری را دارا می باشند و در کنار آن نیز واجد پتانسیل لازم برای کار و درس و آموزش هستند و نه تنها شغل و کار آنها را از وظایف اصلی شان دور نمی کند؛ بلکه در موفقیت بیشتر آنان در زندگی نیز تأثیرگذار است؛ اما بالعکس برخی دیگر ممکن است توانایی مدیریت زمان و برنامه ها را نداشته باشند و اگر بخواهند برای حضور پررنگی در اجتماع برنامه ریزی کنند، مجبورند از رنگ و لعاب حضورشان در خانه بکاهند و همین امر منجر به آسیب رساندن به فرزندان و اساس خانواده شود.

امروزه برخی از ن جامعه ی ما به فعالیت ها و شغل هایی مشغولند که با هویت نه آنها فاصله دارد و علاوه بر این، نوع شغل و زمان و شرایط آن منجر می شود که وظیفه اصلی کدبانویی بانوان تحت الشعاع قرار گیرد؛ قطعا وجود چنین فعالیت هایی برای خانواده و اجتماع مضر است.

از جمله وظایف مهم یک زن در خانواده وظیفه ی مادری است. مادر بودن در نگاه آموزه های اسلام جایگاه رفیعی دارد و به دلیل تأثیرگذاری عمیق وجود مادر بر فرزندان، اسلام بر فعالیت هایی صحّه می گذارد که تأثیر نامطلوبی بر این قضیه نداشته باشد.

خرج عواطف و بذل محبت و پرورش فرزندان به گونه ای که بدون احساس ذلت و حقارت بار بیایند و همواره عزت نفس داشته باشند، از مهمترین فاکتورهای لازم در تربیت است.

برخی از شغل ها در ایجاد حس محبت مادر به فرزند و وظیفه شناسی او تأثیر مثبتی دارند اما بالعکس برخی از فعالیت ها به گونه ای است که زن را بی رحم نموده و از عواطف او می کاهد؛ لذا باید به ویژگی شغل ها و تأثیرات روحی آنها توجه نمود تا منجر به آسیب رسانی نشود.

نیاز فرزند به مادر و مخصوصا به بذل عواطف و محبتش در دوران تولد و کودکی بسیار بیشتر از سایر دورانهاست بنابراین اگر مادران قصد انجام فعالیت های دیگری را دارند، حداقل فعالیت ها را به دورانی غیر از نوزادی و کودکی فرزندانشان معطوف نمایند؛ چراکه در این دوران طلایی هیچ چیز و هیچ کس نمی تواند جای مادر و محبتش را بگیرد.

برخی از مادران فکر می کنند با کار و دارا بودن شغل می توانند بخشی از مشکلات اقتصادی را حل کنند و مسیر زندگی خود و فرزندانشان را هموار نمایند؛ اما باید دقت کرد که شاید کار مادران بتواند باری از دوش خانواده ها بردارد و مشکلات اقتصادی را کمی کم رنگ نماید؛ اما در عوض  به دلیل حذف فرصت لازم برای بذل عواطف در خانواده ها، مشکلات عدیده ی دیگری را فراهم خواهد آورد.

عده ای از ن شاغل نیز به دلیل مشغولیت های زیاد ترجیح می دهند از مادرشدن خودداری نمایند و فرزندآوری را به دلیل وجود شغل به تعویق می اندازند، باید دقت کرد که این مسأله نیز بر خلاف طبیعت نه است و باید ازآن اجتناب نمود.

 از نگاه اسلام حذف نقش زن در خانوده به خاطر حضورش در اجتماع و یا حذف نقش زن در اجتماع به خاطر حضورش در خانواده هر دو اشتباه است، بلکه ن باید با در نظر گرفتن اولویت نقش مادری و همسری به فعالیت های اجتماعی متناسب با شأن و شخصیت نه شان بپردازند.

باید قبول کنیم که برخی از شغل ها متناسب با ساختار وجودی زن نیست؛ پس دلیلی ندارد که ن ما بخواهند به بهانه حضور زن در اجتماع، تن به کاری دهند که بر خلاف طبیعتشان است.

ن باید در انتخاب شغل در جامعه به باید‌ها و نبایدهای آن پایبند باشند.  بحث رعایت حریم محرم و نامحرم و پرهیز از اختلاط و تأکید بر نقش‌های همسری و مادری به گونه‌ای که فرزندان، آسیب نبینند از جمله موارد قابل توجه در این قضیه است.

ویژگی های روحی و جسمی و لطافت نه و طبع با احساس بانوان با وظیفه ی فرزند پروری و همسرداری آنان متناسب است.

برخی از شغل ها منجر می شود که ن فرصت لازم برای فرزندان را نداشته باشند و این وظیفه ی مهم به دست پرستار، کلاس، تلویزیون و . سپرده می شود؛ حال باید دید کدام یک از این امور می تواند جای مادر را بگیرد؟!


مشاهده در خبرگزاری حوزه




عاشق که باشی هر کجای دنیا هم که منزلت باشد باز دلت می خواهد برخی از لحظه های ناب را در بین الحرمین تجربه کنی. لحظه ای مثل تحویل سال و یا لحظاتی همچون ظهر روز اربعین.

اگرچه ادعای عاشقی نمی کنیم، اما بودن ناممان در لیست زائران حضرتش افتخاریست بی بدیل که به آن می بالیم.

هوا نسبتا گرم است و نمی‌خواهیم لحظه تحویل سال نو و بودن در بین الحرمین را از دست بدهیم، اصلا دلیل آمدنمان درک همین لحظه است و این حضور را گام دیگری برای رسیدن به قله سعادت می‌دانیم.

سال کهنه، نزدیک غروب، نو می شود و ما باید چند ساعتی قبل از سال تحویل، در بین الحرمین حاضر شویم. از مسیر خانه تا مقصد مثل همیشه تلاش می‌کنیم تا با نصیحت هایی مشفقانه انگیزه ای برای تغییر و تحول در فرزندانمان ایجاد کنیم.

لباس نو و قلبی آکنده از هیجان برای منی که تا به حال بودن در بین الحرمین را به این شکل تجربه نکرده ام بسیار لذت بخش است. هر جا سر می چرخانیم دل های عاشقی را شاهد هستیم که عشقشان را با ناله ها، ضجه ها و دعاها بر زبان می آورند. ما نیز خود را مشغول خواندن دعا می کنیم. فروردین امسال، همنشین ماه رجب است و کربلا شاهد جمعیتی عظیم  از خیل مشتاقان.

من اینجا چه می کنم؟! انگار از همیشه نزدیک ترم. مشغول یافتن راهم در مسیری معنوی، که ریشه در اعماق وجودم دارد.

دعای یا مقلب القلوب را که خواندیم با ذکر لبیک یا حسین(ع) آمیخته اش کردیم تا شاید خداوند به واسطه قلب مهربان حسین(ع) قلوبمان را متحول نماید؛ حکمت، آرامش فکر و نجات از روزمرگی در رأس دعاهایی بود که طلب کردیم. از خداوند خواستیم که نسبت به بشر و محنت هایی که بشر در حال تحمل آن است همچون درخت تنها نظاره گر نباشیم.

مراسم تحویل سال که تمام شد به دلیل ازدحام زیاد و به خاطر بچه ها کمی از جمعیت فاصله گرفتیم. در فکر جستجوی راهی میانبر برای رسیدن به فضای حرم بودیم که ناگهان التماس عاجزانه پیرزنی رشته افکارمان را به هم ریخت. با چهره ای وحشت زده و صدایی غریب، از ما می خواست که راه را نشانش دهیم، انگار از کاروانشان جدا شده و در شلوغی جمعیت گم شده بود.

با وجودی که لهجه کُردی اش مانع از فهم کلامش می‌شد، اما به خوبی حس نیازش را درک می کردیم. تنها چیزی که می‌دانست اسم هتلی بود که در آن ساکن بود و دیگر هیچ.

او را نزد راهنمایان حرم بردیم و با وجودتسلط ناکافی بر زبان عربی، منظورمان را به راهنما رساندیم. هتلی که پیرزن در آن ساکن بود بسیار با حرم فاصله داشت؛ آدرس را به او دادیم و از او خداحافظی کردیم اما او قصد خداحافظی از ما را نداشت.

چشمانش را به چشمانمان دوخته و نگاهش را در نگاهمان گره زده بود و معصومانه از ما می خواست تا او را به هتل برسانیم. می‌گفت: می ترسد که تنها برود. در آن جمعیت زیاد نیز توان پیدا کردن کاروانش را هم نداشت. ما نیز از شدت خستگی انگار توان کمک به او را نداشتیم. بالاخره تصمیم گرفتیم او را به هتل برسانیم.

راه طولانی بود و ما مجبور بودیم مسیر زیادی را طی کرده و دوباره از بین الحرمین به هتل خودمان بازگردیم. شاید چیزی حدود دو ساعت راه رفتنمان طول کشید. جمعیت به قدری زیاد بود که رد شدن از آنها و جمع کردن حواسمان برای اینکه فرزندانمان نیز در این مسیر گم نشوند کار ساده ای نبود. بچه ها خسته شده بودند و شروع کردند به گله و شکایت و ما نیز مثل همیشه باید از وجود انجام وظیفه و پناه دادن به دیگران برایشان تصویرسازی می‌کردیم.

شادی را در چهره پیرزن می‌دیدیم، او نیز .

لبخند می زد، ما نیز .

ساکت و با شتاب عازم مقصد شدیم. در همین لحظات بود که ناگهان چشمم به ساعت افتاد و یادم آمد که ساعت شام در هتلی که خودمان در آن مستقر بودیم در حال گذشتن است. اگر به موقع به هتل نرسیم شام را از دست می دهیم. البته که من، مادرم و البته که این فکر بیشتر به خاطر فرزندانم در ذهنم تداعی شد، اگر نگویید که توجیه می کنم.

در ذهنم و نه در واقعیت، تنها و تنها در خیالم با خودم حرف می زدم که اگر این پیرزن را به دست راهنمایان حرم سپرده بودیم بهتر بود؛ هم او به مقصد می‌رسید و هم ما به شام.

در بین راه، پیرزن مدام حضورم را می طلبید اما انگار ظرفیتم ته کشیده بود. بالاخره او را به مقصد رساندیم. اما برگشتن از این راه طولانی کار را برای ما سخت تر کرده بود؛ چراکه موقع رفتن، انگیزه ای همچون وجود او، پاهایمان را به جلو می‌راند و حالا دیگر او نبود.

به هر سختی که بود خود را به بین الحرمین رساندیم تا با عبور از آن به خیابانی که هتل خودمان در آن قرار داشت برسیم. حالا بودنمان در بین الحرمین ما را مُجاب می‌کرد تا دوباره سلامی محضر حضرت ارباب دهیم. در حال سلام دادن بودیم که ناگهان یکی از راهنمایان حرم با بیسیمی که در دست داشت بین آن همه جمعیت، به ما نزدیک شد. تعجب کردیم! او بعد از سلام و احوالپرسی گرم، دست همسرم را گرفت و با خود برد. به نظر می‌رسید می‌خواهد جایی یا چیزی را نشانش دهد، ما نیز پشت سرشان با یک دنیا سؤال آنها را همراهی کردیم.

به ناگاه خود را روبروی دارالضیافه حضرت دیدیم. او ما را به غذای حضرت دعوت نموده بود. از همسرم خواست تا با او به مهمانخانه برود، بعد از چند دقیقه انتظار، همسرم با دستانی پر از غذا برگشت، چندین برابر غذایی که قرار بود در هتل بخوریم. غذاهایی که لذت خوردنش چیزی کم از غذای حرم حضرت رضا(علیه السلام) نداشت.

بسته های غذا را که دیدم در خود شکستم و با خود گفتم:

ای وای بر من .

و ای وای بر کوته نظری ام .

آقاجان چه می خواستید به من بگویید؟!

می خواستید بگویید که خودتان هوای زائرتان را دارید؟!

می‌خواستید بگویید که اگر یک قدم برای زائرتان برداریم می بینید و سریع پاسخ می دهید؟!

آقاجان خجالت زده ام کردید تا به من بگویید زائرتان هیچ منتی بر هیچ کس ندارد؟!

من که چیزی بر زبان نیاوردم. من فقط در فکر ناقص خویش .

می خواستید بگویید که هیچکدام از آموخته هایم ریشه ندوانده و هیچکدام تأثیر پایداری در من نداشته؟!

آقاجان با یک دنیا خجالت چه کنم؟!

با یک عمر شرمندگی از آنچه فقط در ذهنم آمد و نه در زبانم.

حالا حال زائران اربعین را می فهمم، حالا می توانم درک کنم چرا زوار اربعین زمین و زمان را به هم می‌دوزند تا روز اربعین در محضر یار باشند. حالا دلیل این همه بخشندگی مردم عراق را می فهمم و حالا شاید به راحتی می‌توانم درک کنم این که یک عراقی سرمایه یک سالش را نذر زائر آقا می کند یعنی چه؟

حسین جان، جاده های گوناگونی را زیر پا می گذاریم، می لغزیم، سقوط می کنیم، تسلیم می شویم، اما دوباره باز می گردیم؛ چراکه می دانیم تنها پناه همه بشریت شمایید. می‌دانیم جهانی معنوی وجود دارد که به جهان ما نفوذ می کند و در آن جهان محاسباتیست که با دنیای مادی سازگاری ندارد اما با کرم شما خاندان به خوبی جور در می آید.


لینک مطلب در خبرگزاری حوزه




به منصه ظهور رسیدن آموزه‌ها، انگیزه هر اندیشه‌ای است، هیچ تفکری نیست که در آرزوی عینیت‌بخشی به بایدها و نبایدهای نهفته در خویش نباشد؛ هر مکتبی برای ظهور و بروز ایدئولوژی‌اش از ابزارهایی بهره می‌گیرد که در طول زمان دچار تغییر می‌شوند.

سهل‌الوصول‌ترین ابزار برای تبلیغ اندیشه‌ها، گفتار است و بهترین عرصه برای خودنمایی گفتارها ادبیات.

در هر دوره‌ای طبع و سلیقه مردمان چیزی را طلب می‌کند و مزاج آن‌ها خواستار اموری است که البته این تغییر طلب‌ها و خواستن‌ها، تحت تأثیر عوامل مختلفی قرار می‌گیرند.

در تاریخ دینی و ملی ما نیز ادبیات جایگاه ویژه‌ای داشته و به‌ خوبی عقل و احساس مردم را تحت تأثیر قرار می‌داده است. همواره به‌ موازات میل مردم، ادبیات نیز پیشرفت می‌کرده و متناسب با خواسته‌های آن‌ها و نیاز جامعه راهکار ارائه کرده و به همین دلیل بسیاری از خردمندان و حکیمان ما ادیب نیز بوده‌اند.

گویا در این سال‌ها زبان ادبیات، چه گفتاری و چه نوشتاری، جور تمام ابزارها را بر دوش کشیده است و یک‌تنه با تبلیغ، تذکر، نصیحت، تبشیر و تنذیر، انسان را به سعادت ترغیب و ظلم و بدی را تقبیح نموده است.

امروزه زمان و مقتضیات آن به‌شدت در حال تغییر است، اما شتابِ تغییر در به‌کارگیری ابزارها به‌کندی صورت می‌گیرد. گویا عدم استفاده از ابزارهای صحیح و به‌روز در تبلیغ اندیشه‌ها، بستر غفلت از آن‌ها را فراهم آورده است.

اگرچه نمی‌توان از نقش بی‌بدیل ادبیات و تأثیر آن بر همه ابعاد زندگی مردم گذشت اما آنچه امروز شاهدش هستیم این است که مزاج مردم و علاقه نسل امروز افزون بر ادبیات، به سمت‌ و سوی هنر نیز، بیش از گذشته گرایش دارد.

هنر اعجازی دارد که به‌ شدت و به‌ سرعت انسان را مسحور خویش می‌کند و روح او را به چالش می‌کشد.

هرچند جایگاه هنر در جامعه ما به‌ اندازه جایگاه ادبیات نیست، اما اگر فضا برای ظهورش باز شود تأثیر شگفت‌انگیز آن کمتر از ادبیات نخواهد بود.

آنچه جوان امروز بدان محتاج است دریافت آموزه‌ها از طریق زبان هنر است، هنر با همه انواعش به‌ خوبی می‌تواند این خلاء را پر نماید.

امروزه تاثیرِ در رأس بودن ادبیات را در جای‌جای جامعه و شهرمان می‌بینیم چه بر رویِ در و دیوارهای شهری که تنها به گفتن بسنده کرده است و چه در کلام سخنرانان بر روی منبر و یا استیج سمینارها.

شهر ما به دلیل رسوخِ ادبیاتِ خالی از هنر، به شهری پُرگو تبدیل‌شده است که تنها پرحرفی را با جملات متعددش به رخ همگان می‌کشد. در و دیوار شهر پُر است از نوشته‌ها و توصیه‌های خوبِ اخلاقی که آن‌ها نیز با ادبیاتِ نوشتاری ارائه می‌شوند.

اگر چه ادبیات می‌تواند عملکرد انسان را تغییر دهد اما چون زبان ادبیات، زبان گفتاری است رسالتش تنها به گفتن ختم می‌شود. جامعه‌ای که تنها به گفتن عادت دارد و فقط نوشتن را تمرین کند جامعه پُرگو و پُرحرف است که از عمل فاصله دارد.

هنرمندیِ هنر، در به‌ کارگیری تمام حواس انسان است برای درک واقعیت‌ها. گویا هنرِ هنر، در به تسخیر کشیدن احساس انسان است.

 هنر چشمانمان را خیره نگه می‌دارد، گوش‌هایمان را تیز می‌کند و به سایر حواسمان قدرتی افزون می‌بخشد.

در جامعه‌ای که ما در آن روزگار سپری می‌کنیم ادبیات گفتاری و نوشتاری، جای هنر را تنگ کرده است و یا بهتر بگویم کمبود هنرِ اصیل و تأثیرگذار، فضا را برای ادبیات صِرف باز گذاشته است.

مرزبندی بین ادبیات و هنر، اصل پذیرفته‌شده زندگی ماست تا جایی که فقط به گفتن و نوشتن می‌پردازیم و به هنر تنها به‌ عنوان چاشنی افزودنی نظر می‌افکنیم و همین امر منجر به فاصله ادبیات و هنر شده است در صورتی‌ که می‌توان از پیوند هنر و ادبیات، محصولی مفید برداشت نمود.

*زهرا ابراهیمی


مشاهده یادداشت در خبرگزاری فارس


عنوان هر رویدادی، گویاترین توضیح و تفسیر برای اهداف آن رویداد است. عنوان قرآن و عترت نیز به خوبی می تواند بازگوکننده ی اهداف و برنامه های نمایشگاه قرآن و عترت باشد.

نمایشگاهی که هر ساله در ماه مبارک رمضان در اصفهان برگزار می گردد و بهانه ای می شود تا دغدغه مندان دینی سالی یک بار به نام قرآن دور هم جمع شوند.

 دستگاه ها و نهادهای مختلفی برای حضور در این نمایشگاه اعلام آمادگی می کنند و متناسب با نوع فعالیت خویش، به ترویج فرهنگ قرآنی می پردازند؛ چراکه معتقدند قرآن و عترت سندی راهبردی در تضمین سعادت انسان است.

اگرچه تلاش های وافری در جهت هرچه باشکوه تر برگزار شدن این نمایشگاه انجام می پذیرد و مسئولین مربوطه از هیچ تلاشی برای رسیدن به این هدف دریغ نمی کنند؛ اما به نظر می رسد حلقه مفقوده در این امر، رها کردن مخاطب بعد از اتمام نمایشگاه است.

فضای نمایشگاه به میدان مسابقه ای می ماند که هر کس بیشتر تلاش کند زودتر به خط پایان می رسد. مهمترین هدف در این نمایشگاه  ارائه محصولات و محتواهای دینی،  قرآنی و فرهنگیست و از این هدف می توان در جذب مخاطب جوان بهره فراوانی برد؛ اما آنچه در اکثر نهادهای حاضر در نمایشگاه شاهد هستیم این است که ارائه ی محتوا و ارتباط با مخاطب تنها محدود به همین چند روزیست که نمایشگاه برپاست و بعد از اتمام نمایشگاه و جمع شدن غرفه ها، ارتباط با مخاطب نیز قطع می شود.

فضایی که می تواند استمرارِ در ارتباطِ با مخاطب را نتیجه دهد، تنها به ارتباطی یک سویه و محدود ختم می گردد؛ بنابراین بهتر است نهادهای حاضر در نمایشگاه تنها هدفشان جذب مخاطب آنی نباشد و به همراه کردنِ مخاطب با خود، فارغ از فضای نمایشگاه بیندیشند.

اگرچه مسئولین مربوطه جدا شدن بخش‌های تجاری از بخش‌های فرهنگی و مذهبی را از نقاط قوت امسال نمایشگاه نام بردند؛ اما یکی از اموری که می توان به عنوان ضعف چینش در نمایشگاه از آن نام برد همجواری غرفه های کودک و نوجوان با غرفه هایی است که به دنبال فعالیت علمی و قرآنی در نمایشگاه هستند.

با توجه به اینکه جنس کار برای کودک و نوجوان متفاوت از جنس فعالیت علمی و دینی برای بزرگسالان است و غرفه های کودکان همواره همراه با سر و صدا و هیجانات متعدد به دلیل بازی و سرگرمی و مسابقه است، بهتر است فضای کودک و نوجوان فضای اختصاصی و مجزا از فضاهای علمی نمایشگاه باشد تا تزاحمی برای هیچ کدام یک از گروه ها ایجاد نشود.

تبلیغ حداقلی برای نمایشگاه قرآن و عترت از دیگر ضعف هایی است که می توان به آن اشاره کرد و رفع این نقیصه همت بیشتر رسانه ها و صدا و سیما را می طلبد تا مردم از این طریق بتوانند تعامل بیشتری با جامعه قرآنی پیدا کنند.

جوان امروز در عین حالی که تشنه ی فهم قرآن است، نیازمند خلاقیت و ابزارهای خلاقانه برای درک قرآن می باشد؛ لذا تلفیق هنر قرآن با پژوهش های قرآنی می تواند نیاز جوان تشنه خلاقیت را تأمین نماید و این امر با تلفیق و ترکیب برخی از غرفه های هنری و پژوهشی در سال های آینده امکان پذیر خواهد بود.

فضای نمایشگاه به خوبی می تواند بازگوکننده تلاش و برنامه ریزی های اجرایی مسئولین باشد؛ اما در کنار برنامه های اجرایی باید برای برنامه های پژوهشی و علمی نمایشگاه نیز  فکری کرد.

تشکیل اتاق فکر و بررسی کارشناسانه و متخصصانه ابعاد مختلف نمایشگاه و ارائه نتایج این بررسی ها به زیر گروه های مختلف قبل از برپایی نمایشگاه می تواند در این امر یاری رسان خوبی باشد.

دادن خط فکری به زیرگروه ها برای فعالیت فرهنگی و قرآنی بهتر، از وظایف این اتاق فکر است.

با توجه به اینکه مباحث قرآنی و فرهنگی گسترده و متنوع است، تقسیم بندی صحیح و متناسب با تخصص این مباحث بین زیرگروه ها قبل از تشکیل نمایشگاه، ضرورتی اجتناب ناپذیر است تا بدین وسیله از موازی‌کاری و کارهای تکراری پرهیز شود.

کم رنگ بودن بخش عترت و سبک زندگی اسلامی که می توان از شرح زندگی ائمه معصومین علیهم السلام برای پوشش آن بهره گرفت از دیگر نقاط ضعف این نمایشگاه محسوب می شود؛ لذا باید دقت کرد که توجه صِرف به ظواهر، ما را از معارف قرآنی غافل نسازد تا خدایی ناکرده شاهد مهجوریت قرآن در نمایشگاه قرآن نباشیم.

 

به قلم: زهرا ابراهیمی، عضو گروه نویسندگی صریر



مشاهده در خبرگزاری




زهرا ابراهیمی امروز در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در اصفهان، پیرامون اهمیت رسانه در اجتماع اظهار کرد: از جمله ابزارهای موجود و تأثیرگذار در هر جامعه رسانه است و از میان رسانه‌های متعدد، رسانه ملی جایگاه خاص و ویژه‌ای دارد.

فعال رسانه با تأکید بر این‌که رسانه ملی بازگوکننده باورهای جامعه است، افزود: رسانه ملی می‌تواند بازگوکننده میزان اعتقاد به باورها در یک جامعه باشد، در واقع میزان تثبیت عقاید و باورمندی و توجه به ارزش‌ها در هر جامعه‌ای از طریق بررسی برنامه‌های ارائه شونده در رسانه قابل‌درک و دریافت است، چرا که نوع برنامه‌ها متناسب با خواست مخاطب است و خواست مخاطب، تعیین‌کننده میزان اعتقاد اوست.

وی تصریح داشت: در جامعه دینی و اسلامی عملکرد نهادها و سازمان‌ها باید متناسب و همسو با اهداف متعالی دین باشد اما بعضاً دیده می‌شود که خود این نهادها به‌جای اینکه به‌عنوان ابزار دینی در تعمیق بخشی بنیه علمی و دینی و فرهنگی جامعه گام بردارند، ابزاری برای تبلیغ و ترویج بی‌فرهنگی در جامعه می‌شوند.

وظیفه ت، نظارت بر کارکرد دینی رسانه ملی است

ابراهیمی با اشاره به تأکیدات مقام معظم رهبری بر وم ارتقا بخشی معرف دینی در حوزه‌های متعدد از جمله رسانه ملی گفت: حرکت از ایمان قشری به سمت ارتقای بخشی معرفت دینی، هدفی است که رهبر انقلاب بارها به آن اشاره‌کرده و رسانه ملی را موظف به توجه به آن کرده‌اند، بنابراین حوزه و ت رسالت ویژه‌ای در هدایت جامعه و همچنین نظارت بر کارکرد دینی نهادهای جامعه دارد.

این طلبه جوان ادامه داد: خداوند در قرآن، اهل تبلیغ را در ردیف آمران به معروف و ناهیان از منکر جای‌ داده و یکی از وظائف آنان را عمل به این دو اصل حیاتی اعلام می‌کند، آنجا که می‌فرماید باید از میان شما، جمعی دعوت به نیکی و امر به‌ معروف و نهی از منکر کنند و آن‌ها همان رستگارانند».

وی در ادامه متذکر شد: از جمله اموری که می‌تواند رسانه را در رسیدن به هدف دینی‌اش کمک کند، حضور ون در تلویزیون است، از زمان انقلاب به بعد تلویزیون توانسته از طریق برنامه‌های گوناگون، چه میزگردهای متعدد با موضوعات متنوع دینی و چه جلسات هم‌اندیشی و پخش سخنرانی‌های وعاظ از منابر و حتی در امر تربیت کودک و نوجوان از حضور ون بهره ببرد.

ابراهیمی ابراز داشت: دینی بودن تلویزیون ما تنها به حضور ون آن‌هم در برنامه‌های مذهبی ختم می‌شود و تجلی شئونات مختلف دینی و ابعاد گوناگون زندگی دینی را در سایر برنامه‌های تلویزیونی کمتر می‌بینیم.

ت در دام اهداف فیلمسازان

این فعال رسانه با اشاره به گرفتار شدن برخی ون در دام اهداف فیلم سازان اذعان داشت: از جمله آسیب‌های حضور ون در رسانه‌ها این است که برخی از کارگردانان و فیلم‌سازان مستقیم و یا غیرمستقیم از حضور آن‌ها استفاده کرده و آن‌ها را در دام اهداف خود گرفتار می‌کنند، در واقع به‌ جای آن‌که اهداف و مقاصدِ فیلم‌ساز از فیلتر اهداف دینی عبور کند این ت است که خود را مجبور به عبور از فیلترِ انگیزه‌های برنامه‌سازان و فیلم‌سازان می‌بیند.

وی در ادامه بیان داشت: حضور ون و مشاوره دادن آن‌ها در زمینه‌هایی که تخصص ندارند و احتمال دور زدنشان توسط فیلم‌سازان و برنامه‌سازان وجود دارد بسیار آسیب‌زاست و بالعکس حضور ونی که شناخته رسانه‌ای دارند و می‌توانند به‌ خوبی به‌ عنوان مشاوره و کارشناس مذهبی و یا مشاوره اثر تولیدی و یا حتی نویسنده در تلویزیون حاضر شوند بسیار تأثیرگذار خواهد بود.

وظیفه ت در رسانه ملی از نگاه رهبری

ابراهیمی در خصوص تأکیدات مقام معظم رهبر انقلاب اسلامی در خصوص حضور ت و قشر مذهبی در رسانه‌­های مختلف گفت: رهبر انقلاب بارها در خصوص حضور ت در رسانه ملی تأکید داشته‌اند، به‌ طوری‌که می‌فرمایند حضور ون در صدا و سیما فقط به معنای سخنرانی و وعظ و خطابه نیست بلکه باید حضوری عمیق‌تر و تأثیرگذارتر باشد، انجام این وظیفه مهم نیازمند مجموعه‌ای و مطلع از مسائل هنری به‌ویژه چگونگی بروز انحراف در این مسائل و آشنا با راه جلوگیری از انحراف در جهت‌گیری‌های فرهنگی و هنری است. لازمه تشکیل چنین مجموعه‌ای از مشاوران ِ صاحب‌نظر و آگاه و توانا در صدا و سیما، امکان اعمال‌نظر و جهت‌دهی صحیح در برنامه‌ها است».

این طلبه جوان عدم توانایی ارتباط ت با عموم مردم را یکی دیگر از آسیب‌های حضور آنان در رسانه‌ها دانست و ابراز داشت: از دیگر آسیب‌های حضور ون در برخی برنامه‌های تلویزیونی این است که که به‌ عنوان کارشناس مردم در برنامه حاضر شده توانایی برقراری ارتباط با مخاطب را ندارد و با به‌کارگیری اصطلاحات و واژه‌های تخصصی و حوزوی در کلامش، مخاطب را از انتخاب شبکه پشیمان می‌کند.

حضور بازیگران در لباس ت، تبلیغ سبک زندگی دینی است

وی در ادامه خاطرنشان کرد: ظاهر شدن برخی از بازیگران در لباس ت از دیگر مواردی است که امروزه بیشتر با آن مواجه هستیم، گاهی بازیگری در لباس ت قرار می‌گیرد و آن تمام هم‌وغمش رفع مشکلات مردم است و زندگی‌اش به‌گونه‌ای به تصویر کشیده می‌شود که کوچک‌ترین مسائل شرعی و اخلاقی را به بهترین شکل رعایت می‌کند، در این نوع برنامه‌ها حتی رعایت حریم‌ها و ضوابط توسط آن بازیگر به‌ خوبی به نمایش در می‌آید و این خود به‌ نوعی می‌تواند تبلیغ سبک زندگی دینی باشد.

ابراهیمی افراط و تفریط در به تصویر کشیدن ت در رسانه را عامل دوری مردم از ت خواند و یادآور شد: در سال‌های اخیر حضور بازیگران در نقش به‌ شدت ضعیف بوده و نتیجه‌ای جز تنزلشان ت در رسانه ملی نداشته است، در برخی از برنامه‌ها عملکرد این ون بسیار ساده و سطحی و گاهی همراه با افراط و تفریط به تصویر کشیده شده است که این امر نتیجه‌ای جز فاصله ت از مردم و وارونه نشان دادن سبک زندگی دینی ندارد.

وظیفه ت، جهت‌دهی صحیح فرهنگی در رسانه ملی است

این فعال رسانه تأکید داشت: تولیدات سبک در رسانه، نتیجه عدم وجود منبع تغذیه فکری است و این خلاء باید توسط ون متخصص از طریق ارائه سوژه و در قالب یادداشت و فیلم‌نامه و تبیین مؤلفه‌هایی که موجب تغییر سبک زندگی افراد می‌شود، جبران شود.

وی با بیان تذکرات مقام معظم رهبری در خصوص نقایص موجود در مسائل فرهنگی به‌ویژه صداوسیما گفت: رهبری بارها در دیدار با طلاب متذکر شده‌اند که من بخشی از نقایص موجود در مسائل فرهنگی به‌ویژه صداوسیما و آموزش و پرورش را متوجه ت و حوزه علمیه می‌دانم زیرا وظیفه جهت‌دهی صحیح فرهنگی و منطبق با ارزش‌ها و اعتقادات دینی بر عهده ت و حوزه علمیه است».

ابراهیمی در پایان اذعان داشت: جامعه امروز نیازمند ارتباط پویا و اثربخش بین حوزه و رسانه است ارتباط پویا و اثربخش بین حوزه و رسانه هستیم چراکه ازیک‌طرف ت مروج هنجارهای دینی است و از طرف دیگر رسانه می‌تواند در ایجاد گرایش فکری، عاطفی و ارزشی اثرگذار باشد و همکاری این دو نهاد با یکدیگر می‌تواند نتیجه مطلوبی را به بار نشاند.


مشاهده در خبرگزاری فارس



هرا ابراهیمی از نویسندگان حوزوی استان اصفهان که سابقه حضور به عنوان کارشناس مرکز ملی پاسخگویی هم دارد، در گفت وگو با خبرنگارحوزه» از اصفهان، پیرامون گروه تبلیغ نوین صریر اظهار کرد: گروه نویسندگی صریرزیر نظراداره هنری دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان، از بهمن ماه سال نود و شش فعالیت خود را به صورت رسمی در قالب یکی از گروههای تبلیغ نوین آغاز کرد.

وی بیان کرد: این گروه در ابتدا به صورت خودجوش با برگزاری جلسات هفتگی در محل دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان واقع درخیابان حافظ، به تثبیت جایگاه خویش به عنوان یک گروه تبلیغی پرداخت.

ابراهیمی خاطرنشان کرد: تمامی اعضای گروه صریر از طلاب و مبلغین فعال حوزه علمیه اصفهان هستند که با حمایت دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان، با قلم خویش دغدغه مند بودن خود در مسائل دینی و اجتماعی را به منصه ظهور می رسانند.

 وی اذعان کرد: "صریر" قصد دارد با کسب مهارت‌های نویسندگی با رویکرد پرورش تفکر نقادانه و تحلیل‌گرایانه در امرجهت دهی به طلاب اهل قلم و فعالان ادبی حوزه های خواهران گام بردارد وبا مأنوس‌کردن بیشتر طلاب به امر نگارش،  به ابلاغ معارف الهی بپردازد.

مسئول گروه نویسندگی  صریر  عنوان کرد: گروه صریر از همان ابتدا برای تقویت خودباوری اعضاء، اقدام به ارسال نوشته های طلاب برای برخی از خبرگزاری ها و رومه ها کرد، اکثر نوشته ها در قالب یادداشت، داستان و خاطره ارائه شده است و تا کنون بیش از هفتاد متن از اعضای گروه در خبرگزاریها و رومه ها منتشر شده، تمامی متنهای منتشر شده در وبلاگ گروه نویسندگی صریر بازنشر داده شده است.

وی بیان کرد: از جمله آثار این گروه می توان به "اربعین نوشت" اشاره کرد؛ "اربعین نوشت" نشریه الکترونیکی بود که به همت گروه صریر به رشته تحریردر آمد و در اربعین ۹۷ توسط خبرگزاری حوزه منتشر شد.

ابراهیمی تصریح کرد: به نظر می رسد حجم دروس حوزه به قدری است که گاهی فرصت را برای شکوفایی استعدادهای هنری طلاب سلب می نماید لذا حمایت از طلاب اهل قلم توسط دفتر تبلیغات گامی موثر در جهت مجال دادن به هنر مکتوب در کنار سنت شفاهی است.

وی با اشاره به  دور نمودن طلابِ مبلغ از آشفته نویسی، منسجم کردن ذهن و اندیشه برای رسیدن به هدف منسجم نویسی از طریق برگزاری دوره ها و طرح های آموزشی و تعمیق بخشیدن به نگاه طلاب در موضوعات اجتماعی به عنوان بخشی از اهداف شکل گیری گروه صریر ادامه داد:  ارائه ی حرف  و دغدغه ی طلاب در قالبهای نوشتاری، ادبیات زدایی و احساسات زدایی از نوشته ها و تبدیل آنها به نوشته های ارزشی، تمیز قائل شدن بین ساده نویسی و سطحی نویسی و تقویت قدرت نقد در طلاب، برای جلوگیری از بیمار نمودن ذائقه مخاطبین توسط نوشته های ضعیف از دیگر اهداف این گروه است که با توکل بر خداوند و عنایت مسئولین به انجام خواهد رسید.

مسئول گروه نویسندگی  صریر  در پایان نیز از تمامی طلاب خواهری که علاقمند به نوشتن هستند دعوت می کنیم از طریق مراجعه به اداره هنری دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان، در این گروه صریر ثبت نام کرده و به عضویت گروه در آیند.


مشاهده مطلب در خبرگزاری



به منصه ظهور رسیدن آموزه‌ها، انگیزه هر اندیشه‌ای است، هیچ تفکری نیست که در آرزوی عینیت‌بخشی به بایدها و نبایدهای نهفته در خویش نباشد؛ هر مکتبی برای ظهور و بروز ایدئولوژی‌اش از ابزارهایی بهره می‌گیرد که در طول زمان دچار تغییر می‌شوند.

سهل‌الوصول‌ترین ابزار برای تبلیغ اندیشه‌ها، گفتار است و بهترین عرصه برای خودنمایی گفتارها ادبیات.

در هر دوره‌ای طبع و سلیقه مردمان چیزی را طلب می‌کند و مزاج آن‌ها خواستار اموری است که البته این تغییر طلب‌ها و خواستن‌ها، تحت تأثیر عوامل مختلفی قرار می‌گیرند.

در تاریخ دینی و ملی ما نیز ادبیات جایگاه ویژه‌ای داشته و به‌ خوبی عقل و احساس مردم را تحت تأثیر قرار می‌داده است. همواره به‌ موازات میل مردم، ادبیات نیز پیشرفت می‌کرده و متناسب با خواسته‌های آن‌ها و نیاز جامعه راهکار ارائه کرده و به همین دلیل بسیاری از خردمندان و حکیمان ما ادیب نیز بوده‌اند.

گویا در این سال‌ها زبان ادبیات، چه گفتاری و چه نوشتاری، جور تمام ابزارها را بر دوش کشیده است و یک‌تنه با تبلیغ، تذکر، نصیحت، تبشیر و تنذیر، انسان را به سعادت ترغیب و ظلم و بدی را تقبیح نموده است.

امروزه زمان و مقتضیات آن به‌شدت در حال تغییر است، اما شتابِ تغییر در به‌کارگیری ابزارها به‌کندی صورت می‌گیرد. گویا عدم استفاده از ابزارهای صحیح و به‌روز در تبلیغ اندیشه‌ها، بستر غفلت از آن‌ها را فراهم آورده است.

اگرچه نمی‌توان از نقش بی‌بدیل ادبیات و تأثیر آن بر همه ابعاد زندگی مردم گذشت اما آنچه امروز شاهدش هستیم این است که مزاج مردم و علاقه نسل امروز افزون بر ادبیات، به سمت‌ و سوی هنر نیز، بیش از گذشته گرایش دارد.

هنر اعجازی دارد که به‌ شدت و به‌ سرعت انسان را مسحور خویش می‌کند و روح او را به چالش می‌کشد.

هرچند جایگاه هنر در جامعه ما به‌ اندازه جایگاه ادبیات نیست، اما اگر فضا برای ظهورش باز شود تأثیر شگفت‌انگیز آن کمتر از ادبیات نخواهد بود.

آنچه جوان امروز بدان محتاج است دریافت آموزه‌ها از طریق زبان هنر است، هنر با همه انواعش به‌ خوبی می‌تواند این خلاء را پر نماید.

امروزه تاثیرِ در رأس بودن ادبیات را در جای‌جای جامعه و شهرمان می‌بینیم چه بر رویِ در و دیوارهای شهری که تنها به گفتن بسنده کرده است و چه در کلام سخنرانان بر روی منبر و یا استیج سمینارها.

شهر ما به دلیل رسوخِ ادبیاتِ خالی از هنر، به شهری پُرگو تبدیل‌شده است که تنها پرحرفی را با جملات متعددش به رخ همگان می‌کشد. در و دیوار شهر پُر است از نوشته‌ها و توصیه‌های خوبِ اخلاقی که آن‌ها نیز با ادبیاتِ نوشتاری ارائه می‌شوند.

اگر چه ادبیات می‌تواند عملکرد انسان را تغییر دهد اما چون زبان ادبیات، زبان گفتاری است رسالتش تنها به گفتن ختم می‌شود. جامعه‌ای که تنها به گفتن عادت دارد و فقط نوشتن را تمرین کند جامعه پُرگو و پُرحرف است که از عمل فاصله دارد.

هنرمندیِ هنر، در به‌ کارگیری تمام حواس انسان است برای درک واقعیت‌ها. گویا هنرِ هنر، در به تسخیر کشیدن احساس انسان است.

 هنر چشمانمان را خیره نگه می‌دارد، گوش‌هایمان را تیز می‌کند و به سایر حواسمان قدرتی افزون می‌بخشد.

در جامعه‌ای که ما در آن روزگار سپری می‌کنیم ادبیات گفتاری و نوشتاری، جای هنر را تنگ کرده است و یا بهتر بگویم کمبود هنرِ اصیل و تأثیرگذار، فضا را برای ادبیات صِرف باز گذاشته است.

مرزبندی بین ادبیات و هنر، اصل پذیرفته‌شده زندگی ماست تا جایی که فقط به گفتن و نوشتن می‌پردازیم و به هنر تنها به‌ عنوان چاشنی افزودنی نظر می‌افکنیم و همین امر منجر به فاصله ادبیات و هنر شده است در صورتی‌ که می‌توان از پیوند هنر و ادبیات، محصولی مفید برداشت نمود.

*زهرا ابراهیمی

خبرگزاری فارس




خبرگزاری حوزه/ پیش از آنکه بخواهیم بلایای طبیعی را از نشانه های آخرامان دانسته و یا بحث قضا و قدر الهی را پیش بکشیم باید به بحث بحرانی که در امر مدیریت در کشور وجود دارد اشاره کنیم. تا وقتی در مسئله مدیریت، دچار بحران هستیم،  قادر نخواهیم بود مدیریتی مطلوب برای بحران ها داشته باشیم.

اگرچه وضعیت مدیریت در کشور ما اسفناک است؛ اما بی کفایتی و بی تدبیری مدیران در شرایط بحرانی بیش از سایر شرایط نمود پیدا می کند.

اجمالاً می‌توان گفت حیطه مسئولیت مدیران در سه بخشِ پیش از بحران، همزمان با بحران و پس از بحران قابل تقسیم است،  اما مدیریت مدیران در کشور ما مدیریتی لحظه ای است که آن هم با تأخیر و تنها به مدیریت همزمان با بحران ختم می‌شود و برای دو دسته دیگر یعنی پیش و پس از بحران، از جانب مدیران برنامه ای وجود ندارد.

برخی از مدیران ما نه پیشگیری هایی برای پیش از بحران دارند و نه حتی تدبیری برای پس از بحران ها؛ آنها تنها و تنها آن هم تحت فشار اعتراض‌ها و ترس از اینکه مبادا منصبشان را از دست بدهند به واکنش های لحظه ای رو می آورند.

 اینجاست که باید اعتراف کرد تلاش‌هایی که در زمان بحران از سوی مدیران انجام می گیرد، بدون وجود پیش زمینه های لازم و اامات پیش از بحران، تلاشهایی مذبوحانه است که ره به جایی نمی برد.

عدم وجود مدیریت صحیح و سیستماتیک در کشور منجر به غافلگیری همه ما در شرایط بحرانی می‌شود.

وقتی برنامه ای یکپارچه و منطقی بر سیستم مدیریتی حاکم نیست و مدیران نسبت به حوزه مدیریتی خویش شناخت منطقه ای و جغرافیایی و فیزیکی ندارند و همچنین نسبت به پتانسیل های مثبت و منفی موقعیت‌ها بی‌خبرند، قادر به پیش‌بینی بحران ها نخواهند بود و به هنگام بحران نیز قادر به واکنش درست نمی باشند.

اگرچه در شرایط عادی بی کفایتی مدیران مشهود است، اما در شرایط بحرانی این بی کفایتی بیشتر رخ می نماید و اینجاست که ضرر مسئولان و مدیران بدون تخصص هویدا می شود.

از دیگر مشکلاتی که در زمان بحران رخ می دهد این است که مردم ما به دلیل حس مسئولیت و انسان دوستی به سراغ مدیریت های مردمی می روند و در صدد کمک رسانی به گرفتاران در بحران بر می آیند اما وجود آشفتگی ها و بی نظمی ها و نبود برنامه مدون و تداخل کمک ها در یکدیگر گاهی مواقع نتیجه مناسبی در بر نخواهد داشت و این امر منجر به افزودن بحران جدیدی به بحران قبلی می شود و ما ناخواسته با پدیده بحران در بحران روبرو می شویم؛ لذا وقتی کفایت در مدیریت نباشد نه مدیران تلاش خواهند کرد و نه تلاش غیر مدیران ثمربخش خواهد بود.

البته این گفتار به معنی بی اهمیت انگاشتن کمک های مردمی نیست. حضور به موقع مردم و نیروهای جهادی و امدادی خودجوش در شرایط سخت، مرهمی بر دل رنج دیدگان است؛ اما در عین حال حضور مردم نمی تواند جانشین بی کفایتی مسئولان باشد.

 

زهرا ابراهیمی، عضو گروه نویسندگی صریر وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان

 


مشاهده یادداشت در خبرگزاری حوزه


خبرگزاری فارس اصفهان- یادداشت مهمان*؛ اگرچه مشکلات جامعه امروز طاقت فرس است و مشغله‌های گوناگون انسان را از تفکر در برخی از امور بازمی‌دارد اما همین مشکلات گاهی ذهن انسان را به سمت تفکر در مورد افرادی که جامعه آن‌ها را متعصب و یا روشنفکر می‌نامد، سوق می‌دهد.

باوجودی که در جامعه ما تعصب در معنای منفی و روشنفکری در معنای مثبت القاء شده است اما توجه به این نکته ضروری به نظر می‌رسد که تعصب و روشنفکری را با هر دو بُعد ممدوح و مذمومش مورد رصد قرار دهیم و نگاه مردم را از این حیث ترمیم کنیم.

نه تعصب وماً به معنی سختی و پافشاری بیجاست و نه روشنفکر بودن همواره با قصد تغییر و تحول مناسب همراه است و به همین ترتیب نه متعصبان همواره پایبندی صحیحی به اعتقادات درست دارند و نه روشنفکران از دایره دین خارج‌اند.

بنابراین اگر معنای تعصب و روشنفکری به‌خوبی تبیین شود و بُعد مثبت و منفی و مؤلفه‌های موجود در آن‌ها بازگو شود اهل تعصب از چسبیده شدن برچسب تعصب بر پیشانی‌شان نمی‌رنجند و روشنفکران نیز خود را تافته‌ای جدا بافته نخواهند دانست.

 تعصب همیشه بامعنای لغوی خود، یعنی جانب‌داری کردن، حمایت و سرسخت بودن همراه است ولی برای تشخیص تعصب درست از غلط، باید به پشتوانه تعصب نگاه کرد؛ ویژگی متعصبان مذموم این است که باور و پذیرش آن‌ها بر علم و دانششان غلبه کرده است و گرایش آن‌ها در یک موضوع بیشتر از بینش آن‌ها در آن موضوع است، ازجمله آسیب‌های این نوع تعصب این بوده که در طول تاریخ، مغرضان با بهره بردن از حس مذهبی مردم، تعصب را در وجودشان نهادینه کرده و زمینه ایجاد خرافات را فراهم آورده و از این طریق بر مردم حکومت کرده‌اند. این نوع تعصب همان داشتن نگاه خصمانه به زمین و زمان است که متأسفانه امروزه مذهبیان را به آن متهم می‌کنند.

متعصبان اگر از گروه متعصبان مذموم باشند پیش‌داوری را سرلوحه رفتار خود قرار داده و بدون بینش کافی و بر اساس اطلاعات ناقص در مورد همه‌چیز قضاوت می‌کنند.

آن‌ها زمانی را به اندیشیدن اختصاص نمی‌دهند و نیز زمانی را برای یادگیری و ارتقای بینش خرج نمی‌کنند گویا توقف دریافت و درک، هم‌نشین همیشگی این گروه است.

از دیگر ویژگی‌های افراد متعصب جبهه‌گیری‌های ناشیانه است. افراد متعصب حاضر به شنیدن نیستند و به‌محض مواجهه با آنچه مخالف اعتقادشان است با برخوردهای چکشی موضوع را حل‌وفصل می‌نماید چراکه متعصب مذموم اصرار بر خوش فهمی دارد و دیگران را به بدفهمی متهم می‌کند.

اما گاهی تعصب به معنی پایداری در اعتقاد و راسخ بودن در عقیده است و افرادی که پایبند به امور اعتقادی خویش‌اند متعصب دینی نامیده می‌شوند این نوع تعصب در نگاه دین ممدوح است چراکه نفس دین‌داری، پایداری در عقیده است. اگر انسانِ دین‌دار تعصب بر عقیده‌اش نداشته باشد نتیجه‌اش این می‌شود که در شرایط زمانی و مکانی متفاوت، کاری را منطبق بر دین و کار دیگری را برخلاف دین انجام دهد. دقیقاً مثل همان‌ها که از سویی پیشانی‌شان از سجده (و نه از مُهرداغ) پینه‌بسته و از سوی دیگر بانام دین حرام‌هایی را بر خود حلال کرده‌اند و یا مثل همان‌ها که با چادر، تبرج می‌کنند.

ترس از آگاهی‌های جدید از دیگر ویژگی‌های متعصب مذموم است چراکه او برای افکار خویش ساختاری را مدنظر گرفته و ورود هرگونه آگاهی جدید را عاملی در تخریب این ساختار می‌داند بنابراین ترس از تخریب ساختار درونی افکارش، او را بر حذف آن اطلاعات وا‌می‌دارد؛ او فکر می‌کند وماً اطلاعات جدید، اطلاعات قبلی او را رد می‌کند درصورتی‌که این‌طور نیست و گاهی ممکن است اطلاعات جدید کامل‌کننده، دانش قبلی باشد. گاهی نیز ترس از دست دادن موقعیت‌هایی که با تعصب پیشین به دست آورده است مانع از استقبالش از اندیشه‌های جدید می‌شود علاوه بر همه این‌ها، ترس در وجود آن‌ها عامل روانی برای ایجاد بدخلقی اجتماعی آنان می شود.

متعصب ممدوح نگاهش به دین نگاهی عمیق است و همه آموزه‌های دینی از حیث ارزش نزد او یکسان است برخلاف متعصب مذموم که نگاهش به دین نگاه گزینشی است.

متعصب مذموم می‌خواهد که دیگران نیز مثل او باشند و به هر قیمتی تلاش می‌کند تا دیگران را شبیه خود سازد و اگر مخالفتی ببیند به‌شدت برخورد می‌کند اما متعصب ممدوح علاوه بر اینکه خودش بر عقیده‌اش ملتزم است با افزایش بصیرت خود به کمک دیگران نیز می‌آید و با جدال احسن آن‌ها را دعوت می‌کند.

همین دیدگاه در مورد روشنفکری هم صادق است. انسان روشنفکر نیز می‌تواند از روشنفکری ممدوح یا مذموم بهره‌مند گردد. روشنفکر مذموم خود را دگراندیش معرفی می‌کند اما تنها به تقلید کورکورانه از فرهنگ‌های بیگانه و یا امور غلط می‌پردازد. دقیقاً مثل اظهارنظرهای جاهلانه برخی از سلبریتی‌ها. روشنفکر مذموم نیز حاضر به تغییر نیست و اگر بخواهد تغییر کند تنها به تغییراتی می‌اندیشد که نو و جدید باشند و هرآن چه رنگ کهنگی دارد حتی اگر صحیح باشد ازنظر او مردود است. ازاین‌جهت روشنفکر مذموم خود نیز نوعی متعصب مذموم است چراکه وجه اشتراک این دو گروه عدم تلاش برای اصلاح است.

و بالعکس روشنفکر ممدوح پا جای پای متعصب ممدوح می‌گذارد چراکه او خواهان نواندیشی به‌شرط وجود ضوابط است. او به تغییر فکر می‌کند و درعین‌حال با افزودن علم و بینش خویش عقیده شناسی را بر عقیده پرستی مقدم می‌دارد. تعامل و درآمیختگی دانش‌های قدیمی با آگاهی‌های جدید ازجمله اموری است که روشنفکر ممدوح به آن اهتمام می‌ورزد. او خواهان تحول است اما تحول را از هر طریقی نمی‌پذیرد و برای ایجاد تحولات جدید ساختار و نظام فکری و ارزشی تعبیه می‌کند.

*زهرا ابراهیمی

مشاهده در خبرگزاری فارس




 


از جمله نشانه های بارز تشیع، حب به اهل البیت علیهم السلام است که اگر حقیقتا این حب وجود نداشته باشد تردید در شیعه بودن رواست و از جمله مصادیق حب به اهل البیت علیهم السلام، شادی در شادی آنها و محزون  بودن به حزنشان است.

 

 

 همانگونه که در روایت آمده است:

 

 

عنِ الامام الصّادِقِ  علیهِ السَّلام  قالَ: شِیعَتُنا خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طِینَِتِنا وَ عُجِنُوا بِماءِ وَلایَتِنا یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنا ویَفْرَحُونَ لِفَرَحِنا.

 

 

امام صادق  علیه السلام  فرمودند: شیعیان ما از باقیمانده گل ما آفریده شده اند، ولایت ما در سرشت آنان عجین گشته است، آنان با خوشی ما خوشحال و با ناراحتی ما ناراحتند. (۱)

 

 

یکی از اموری که می تواند به شادی و حزن شیعه رنگ عینیت ببخشد برگزاری مراسماتی است که به ائمه معصومین علیهم السلام تعلق دارد و منتسب به ایشان می باشد.

 

 

از طرفی رعایت اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط از نشانه های عاقل به شمار می رود همانگونه که در روایت آمده است:

 

 

امام علی علیه السلام :

 

 

لا تَرَى الجاهِلَ إلاّ مُفرِطا أو مُفَرِّطا/ نادان را نمى ‏بینى، مگر در حال زیاده‌روى یا کم گذاردن. (۲)

 

 

با توجه به این دو مقدمه به خوبی می‌توان دریافت که برگزاری مراسم و گرامیداشت مناسک مذهبی جزء لاینفک عرض ارادت به اهل بیت علیهم السلام است به شرطی که به افراط گراییده نشود.

 

 

افزوده شدن برخی مناسبت‌ها به فهرست عزاداری شیعه، اگرچه در ظاهر مولود برخی هیئت های مذهبی می‌باشد؛ اما با نگاهی دقیق تر و واکاوی عمیق تر می توان آن را ثمره تشیع افراط گرا دانست.

 

 

تشیع افراط‌ گرا همواره در طول تاریخ با نگاه افراط گونه اش به فرم و ظاهر امور، حقیقت و باطن آنها را مورد تهدید قرار داده است.

 

 

مراسمات و مناسبت های مذهبی نیزاز این نگاه در امان نمانده و پدیده ای به نام فربهی مناسکی، مولود همین دیدگاه می باشد.

 

 

عزاداری دهه محرم، مراسم شب های قدر، عزاداری فاطمیه، جشن نیمه شعبان و اعیاد عزیزی که در اسلام وجود دارند از جمله مراسم و مناسکی هستند که در تقویم تاریخ شیعه همواره مورد توجه قرار می گرفته است.

 

 

توجه به این مراسم و مناسک برای تشیعی که در مسیر عقلانیت دینی گام بر می دارد اصلیست پذیرفته شده، اما انتقاد اصلی به مناسبت هایی است که اگرچه در تقویم شیعه بوده اما فراگیر و توسعه یافته نبوده و امروزه توسط برخی از افراد، این ایام و مناسبت ها به طور جِد مورد توجه قرار می‌گیرد، تا جایی که از فضای حقیقی و مجازی برای تبلیغ آن مراسم استفاده می گردد.

 

 

از تغییر نام پیج ها در صفحات مجازی و بهره مندی از هشتگ ها گرفته تا تبلیغ بر روی بنرها در سطح شهر و این خود می‌تواند عاملی باشد تا از یک طرف فلسفه حقیقی عزاداری از متن به حاشیه رانده شود و از طرف دیگر دین اسلام به دین غم و مخالف شادی متهم گردد.

 

 

اگرچه فربهی مناسکی اصطلاحی جامعه‌شناسانه است و برخی از جامعه شناسان مدام از آن انتقاد می کنند، اما نباید به بهانه فربهی مناسک به مخالفت کردن با اصل برگزاری مراسمات مذهبی پرداخت و تمام مراسمات و مناسبت ها را در این دایره محصور نمود.

 

 

عده ای از جامعه شناسان بر این معتقدند که برخی از مراسمات و مناسک مذهبی و ایام عزاداری تنها در سال های اخیر به تقویم شیعه افزوده شده و به همین دلیل آنها را تنها واکنش‌هایی افراطی از سوی برخی مذهبیون تلقی می کنند، در حالی که برخی از این مراسمات و مناسبت ها در طول تاریخ مورد نظر شیعه بوده و نباید آنها را از اختراعات امروزه مذهبیون دانست.

 

 

بنابراین اگرچه با فربهی مناسک و توسعه ی مناسبت های مذهبی که نتیجه اش جز تضعیف و تخریب چیز دیگری نیست مخالفیم، اما در عین حال نباید همه مراسم و مناسبت ها را به بهانه فربهی مناسکی کنار بگذاریم؛ چراکه نسبت دادن فربهی مناسکی به اکثر مناسبت های شیعی نیز می تواند خطر آفرین باشد.

 

 

 

 

 

پی نوشت:

 

 

۱.شجره طوبی، ج ۱، ص ۳

 

 

۲.نهج البلاغه، حکمت ۷۰

 

 

 

 

 

زهرا ابراهیمی، کارشناس اخلاق مرکز ملی پاسخگویی به سوالات

 

مشاهده مطلب در خبرگزاری حوزه

 

 


یکی از اموری که در رابطه با ن،  بسیار مورد بحث و بررسی قرار می گیرد مسأله ی اشتغال ن است. در این رابطه برخی نگاه افراطی داشته و به زن اجازه اشتغال در هر حیطه و با هر شرایطی را می دهند و او را در انتخاب شغل و فعالیت، آزادِ مطلق تصور می کنند. برخی نیز از آن طرف بام افتاده و مشغول شدن زن به هر نوع فعالیتی را بر خلاف وظیفه ی او می دانند و همواره  در مسیر اشتغال ن سنگ اندازی می کنند.

اما دیدگاه اعتدالی اسلام بر هر دو نظر فوق خط بطلان کشیده و برای زن وظایف و مسئولیت هایی را تعریف می نماید.

مهمترین وظیفه در نگاه اسلام برای یک زن، تربیت فرزند و حفظ خانواده است، اگر زن توانایی انجام این وظایف را به خوبی داشته باشد می تواند و بلکه گاهی حتی لازم است که  در سایر فعالیت ها نیز شرکت نماید.

اگر بخواهیم خانواده را همچون بنایی فرض نماییم، ستون اصلی و محور مهم و زیر بنایی آن، وجود زن است. در واقع اصل خانواده و پابرجا بودن آن به زن برمی گردد و به همین دلیل است که دشمنان وقتی قصد داشته باشند، خانواده را مورد تهاجم قرار دهند سراغ ریشه ی اصلی آن یعنی زن می روند؛ چراکه با تزل زن، خانواده و حتی جامعه متزل می شود.

این حجم از تأثیرگذاری زن در خانه و جامعه می تواند اهمیت او و کاری که انجام می دهد را روشن نماید.

مهمترین وظیفه برای زن، سرپا نگهداشتن کانوان خانواده است حال باید دید اشتغال ن چه تأثیر مثبت یا منفی بر روی این مسأله دارد؟

با توجه به شرایط مختلف زندگی و همچنین ویژگی ها و توانایی ها و استعدادهای متفاوتی که بانوان دارند، نمی توان نسخه ی واحدی برای حضور در اجتماع یا عدم حضور آنان پیچید.

برخی از ن توانایی لازم در اداره خانه و تربیت همسر و فرزند داری را دارا می باشند و در کنار آن نیز واجد پتانسیل لازم برای کار و درس و آموزش هستند و نه تنها شغل و کار آنها را از وظایف اصلی شان دور نمی کند؛ بلکه در موفقیت بیشتر آنان در زندگی نیز تأثیرگذار است؛ اما بالعکس برخی دیگر ممکن است توانایی مدیریت زمان و برنامه ها را نداشته باشند و اگر بخواهند برای حضور پررنگی در اجتماع برنامه ریزی کنند، مجبورند از رنگ و لعاب حضورشان در خانه بکاهند و همین امر منجر به آسیب رساندن به فرزندان و اساس خانواده شود.

امروزه برخی از ن جامعه ی ما به فعالیت ها و شغل هایی مشغولند که با هویت نه آنها فاصله دارد و علاوه بر این، نوع شغل و زمان و شرایط آن منجر می شود که وظیفه اصلی کدبانویی بانوان تحت الشعاع قرار گیرد؛ قطعا وجود چنین فعالیت هایی برای خانواده و اجتماع مضر است.

از جمله وظایف مهم یک زن در خانواده وظیفه ی مادری است. مادر بودن در نگاه آموزه های اسلام جایگاه رفیعی دارد و به دلیل تأثیرگذاری عمیق وجود مادر بر فرزندان، اسلام بر فعالیت هایی صحّه می گذارد که تأثیر نامطلوبی بر این قضیه نداشته باشد.

خرج عواطف و بذل محبت و پرورش فرزندان به گونه ای که بدون احساس ذلت و حقارت بار بیایند و همواره عزت نفس داشته باشند، از مهمترین فاکتورهای لازم در تربیت است.

برخی از شغل ها در ایجاد حس محبت مادر به فرزند و وظیفه شناسی او تأثیر مثبتی دارند اما بالعکس برخی از فعالیت ها به گونه ای است که زن را بی رحم نموده و از عواطف او می کاهد؛ لذا باید به ویژگی شغل ها و تأثیرات روحی آنها توجه نمود تا منجر به آسیب رسانی نشود.

نیاز فرزند به مادر و مخصوصا به بذل عواطف و محبتش در دوران تولد و کودکی بسیار بیشتر از سایر دورانهاست بنابراین اگر مادران قصد انجام فعالیت های دیگری را دارند، حداقل فعالیت ها را به دورانی غیر از نوزادی و کودکی فرزندانشان معطوف نمایند؛ چراکه در این دوران طلایی هیچ چیز و هیچ کس نمی تواند جای مادر و محبتش را بگیرد.

برخی از مادران فکر می کنند با کار و دارا بودن شغل می توانند بخشی از مشکلات اقتصادی را حل کنند و مسیر زندگی خود و فرزندانشان را هموار نمایند؛ اما باید دقت کرد که شاید کار مادران بتواند باری از دوش خانواده ها بردارد و مشکلات اقتصادی را کمی کم رنگ نماید؛ اما در عوض  به دلیل حذف فرصت لازم برای بذل عواطف در خانواده ها، مشکلات عدیده ی دیگری را فراهم خواهد آورد.

عده ای از ن شاغل نیز به دلیل مشغولیت های زیاد ترجیح می دهند از مادرشدن خودداری نمایند و فرزندآوری را به دلیل وجود شغل به تعویق می اندازند، باید دقت کرد که این مسأله نیز بر خلاف طبیعت نه است و باید ازآن اجتناب نمود.

 از نگاه اسلام حذف نقش زن در خانوده به خاطر حضورش در اجتماع و یا حذف نقش زن در اجتماع به خاطر حضورش در خانواده هر دو اشتباه است، بلکه ن باید با در نظر گرفتن اولویت نقش مادری و همسری به فعالیت های اجتماعی متناسب با شأن و شخصیت نه شان بپردازند.

باید قبول کنیم که برخی از شغل ها متناسب با ساختار وجودی زن نیست؛ پس دلیلی ندارد که ن ما بخواهند به بهانه حضور زن در اجتماع، تن به کاری دهند که بر خلاف طبیعتشان است.

ن باید در انتخاب شغل در جامعه به باید‌ها و نبایدهای آن پایبند باشند.  بحث رعایت حریم محرم و نامحرم و پرهیز از اختلاط و تأکید بر نقش‌های همسری و مادری به گونه‌ای که فرزندان، آسیب نبینند از جمله موارد قابل توجه در این قضیه است.

ویژگی های روحی و جسمی و لطافت نه و طبع با احساس بانوان با وظیفه ی فرزند پروری و همسرداری آنان متناسب است.

برخی از شغل ها منجر می شود که ن فرصت لازم برای فرزندان را نداشته باشند و این وظیفه ی مهم به دست پرستار، کلاس، تلویزیون و . سپرده می شود؛ حال باید دید کدام یک از این امور می تواند جای مادر را بگیرد؟!

 

مشاهده در خبرگزاری حوزه

 

 


عاشق که باشی هر کجای دنیا هم که منزلت باشد باز دلت می خواهد برخی از لحظه های ناب را در بین الحرمین تجربه کنی. لحظه ای مثل تحویل سال و یا لحظاتی همچون ظهر روز اربعین.

اگرچه ادعای عاشقی نمی کنیم، اما بودن ناممان در لیست زائران حضرتش افتخاریست بی بدیل که به آن می بالیم.

هوا نسبتا گرم است و نمی‌خواهیم لحظه تحویل سال نو و بودن در بین الحرمین را از دست بدهیم، اصلا دلیل آمدنمان درک همین لحظه است و این حضور را گام دیگری برای رسیدن به قله سعادت می‌دانیم.

سال کهنه، نزدیک غروب، نو می شود و ما باید چند ساعتی قبل از سال تحویل، در بین الحرمین حاضر شویم. از مسیر خانه تا مقصد مثل همیشه تلاش می‌کنیم تا با نصیحت هایی مشفقانه انگیزه ای برای تغییر و تحول در فرزندانمان ایجاد کنیم.

لباس نو و قلبی آکنده از هیجان برای منی که تا به حال بودن در بین الحرمین را به این شکل تجربه نکرده ام بسیار لذت بخش است. هر جا سر می چرخانیم دل های عاشقی را شاهد هستیم که عشقشان را با ناله ها، ضجه ها و دعاها بر زبان می آورند. ما نیز خود را مشغول خواندن دعا می کنیم. فروردین امسال، همنشین ماه رجب است و کربلا شاهد جمعیتی عظیم  از خیل مشتاقان.

من اینجا چه می کنم؟! انگار از همیشه نزدیک ترم. مشغول یافتن راهم در مسیری معنوی، که ریشه در اعماق وجودم دارد.

دعای یا مقلب القلوب را که خواندیم با ذکر لبیک یا حسین(ع) آمیخته اش کردیم تا شاید خداوند به واسطه قلب مهربان حسین(ع) قلوبمان را متحول نماید؛ حکمت، آرامش فکر و نجات از روزمرگی در رأس دعاهایی بود که طلب کردیم. از خداوند خواستیم که نسبت به بشر و محنت هایی که بشر در حال تحمل آن است همچون درخت تنها نظاره گر نباشیم.

مراسم تحویل سال که تمام شد به دلیل ازدحام زیاد و به خاطر بچه ها کمی از جمعیت فاصله گرفتیم. در فکر جستجوی راهی میانبر برای رسیدن به فضای حرم بودیم که ناگهان التماس عاجزانه پیرزنی رشته افکارمان را به هم ریخت. با چهره ای وحشت زده و صدایی غریب، از ما می خواست که راه را نشانش دهیم، انگار از کاروانشان جدا شده و در شلوغی جمعیت گم شده بود.

با وجودی که لهجه کُردی اش مانع از فهم کلامش می‌شد، اما به خوبی حس نیازش را درک می کردیم. تنها چیزی که می‌دانست اسم هتلی بود که در آن ساکن بود و دیگر هیچ.

او را نزد راهنمایان حرم بردیم و با وجودتسلط ناکافی بر زبان عربی، منظورمان را به راهنما رساندیم. هتلی که پیرزن در آن ساکن بود بسیار با حرم فاصله داشت؛ آدرس را به او دادیم و از او خداحافظی کردیم اما او قصد خداحافظی از ما را نداشت.

چشمانش را به چشمانمان دوخته و نگاهش را در نگاهمان گره زده بود و معصومانه از ما می خواست تا او را به هتل برسانیم. می‌گفت: می ترسد که تنها برود. در آن جمعیت زیاد نیز توان پیدا کردن کاروانش را هم نداشت. ما نیز از شدت خستگی انگار توان کمک به او را نداشتیم. بالاخره تصمیم گرفتیم او را به هتل برسانیم.

راه طولانی بود و ما مجبور بودیم مسیر زیادی را طی کرده و دوباره از بین الحرمین به هتل خودمان بازگردیم. شاید چیزی حدود دو ساعت راه رفتنمان طول کشید. جمعیت به قدری زیاد بود که رد شدن از آنها و جمع کردن حواسمان برای اینکه فرزندانمان نیز در این مسیر گم نشوند کار ساده ای نبود. بچه ها خسته شده بودند و شروع کردند به گله و شکایت و ما نیز مثل همیشه باید از وجود انجام وظیفه و پناه دادن به دیگران برایشان تصویرسازی می‌کردیم.

شادی را در چهره پیرزن می‌دیدیم، او نیز .

لبخند می زد، ما نیز .

ساکت و با شتاب عازم مقصد شدیم. در همین لحظات بود که ناگهان چشمم به ساعت افتاد و یادم آمد که ساعت شام در هتلی که خودمان در آن مستقر بودیم در حال گذشتن است. اگر به موقع به هتل نرسیم شام را از دست می دهیم. البته که من، مادرم و البته که این فکر بیشتر به خاطر فرزندانم در ذهنم تداعی شد، اگر نگویید که توجیه می کنم.

در ذهنم و نه در واقعیت، تنها و تنها در خیالم با خودم حرف می زدم که اگر این پیرزن را به دست راهنمایان حرم سپرده بودیم بهتر بود؛ هم او به مقصد می‌رسید و هم ما به شام.

در بین راه، پیرزن مدام حضورم را می طلبید اما انگار ظرفیتم ته کشیده بود. بالاخره او را به مقصد رساندیم. اما برگشتن از این راه طولانی کار را برای ما سخت تر کرده بود؛ چراکه موقع رفتن، انگیزه ای همچون وجود او، پاهایمان را به جلو می‌راند و حالا دیگر او نبود.

به هر سختی که بود خود را به بین الحرمین رساندیم تا با عبور از آن به خیابانی که هتل خودمان در آن قرار داشت برسیم. حالا بودنمان در بین الحرمین ما را مُجاب می‌کرد تا دوباره سلامی محضر حضرت ارباب دهیم. در حال سلام دادن بودیم که ناگهان یکی از راهنمایان حرم با بیسیمی که در دست داشت بین آن همه جمعیت، به ما نزدیک شد. تعجب کردیم! او بعد از سلام و احوالپرسی گرم، دست همسرم را گرفت و با خود برد. به نظر می‌رسید می‌خواهد جایی یا چیزی را نشانش دهد، ما نیز پشت سرشان با یک دنیا سؤال آنها را همراهی کردیم.

به ناگاه خود را روبروی دارالضیافه حضرت دیدیم. او ما را به غذای حضرت دعوت نموده بود. از همسرم خواست تا با او به مهمانخانه برود، بعد از چند دقیقه انتظار، همسرم با دستانی پر از غذا برگشت، چندین برابر غذایی که قرار بود در هتل بخوریم. غذاهایی که لذت خوردنش چیزی کم از غذای حرم حضرت رضا(علیه السلام) نداشت.

بسته های غذا را که دیدم در خود شکستم و با خود گفتم:

ای وای بر من .

و ای وای بر کوته نظری ام .

آقاجان چه می خواستید به من بگویید؟!

می خواستید بگویید که خودتان هوای زائرتان را دارید؟!

می‌خواستید بگویید که اگر یک قدم برای زائرتان برداریم می بینید و سریع پاسخ می دهید؟!

آقاجان خجالت زده ام کردید تا به من بگویید زائرتان هیچ منتی بر هیچ کس ندارد؟!

من که چیزی بر زبان نیاوردم. من فقط در فکر ناقص خویش .

می خواستید بگویید که هیچکدام از آموخته هایم ریشه ندوانده و هیچکدام تأثیر پایداری در من نداشته؟!

آقاجان با یک دنیا خجالت چه کنم؟!

با یک عمر شرمندگی از آنچه فقط در ذهنم آمد و نه در زبانم.

حالا حال زائران اربعین را می فهمم، حالا می توانم درک کنم چرا زوار اربعین زمین و زمان را به هم می‌دوزند تا روز اربعین در محضر یار باشند. حالا دلیل این همه بخشندگی مردم عراق را می فهمم و حالا شاید به راحتی می‌توانم درک کنم این که یک عراقی سرمایه یک سالش را نذر زائر آقا می کند یعنی چه؟

حسین جان، جاده های گوناگونی را زیر پا می گذاریم، می لغزیم، سقوط می کنیم، تسلیم می شویم، اما دوباره باز می گردیم؛ چراکه می دانیم تنها پناه همه بشریت شمایید. می‌دانیم جهانی معنوی وجود دارد که به جهان ما نفوذ می کند و در آن جهان محاسباتیست که با دنیای مادی سازگاری ندارد اما با کرم شما خاندان به خوبی جور در می آید.

 

لینک مطلب در خبرگزاری حوزه

 

 


میزگرد تخصصی صاحب نیوز | آزادی» و حجاب» در تناقض یا هم خوانی؟

 

 

 

در حالی که دشمنان سعی در کمرنگ کردن حجاب در جامعه اسلامی می کنند پایگاه خبری تحلیلی صاحب نیوز در یک میز گرد به ابعاد حجاب در جامعه و دسیسه های دشمن در این زمینه می پردازد.

 

 

  به گزارش صاحب نیوز؛ امروزه اهمیت مقوله حیاتی عفاف و حجاب صرفاً به رعایت حجاب بر نمی گردد و همه می دانند که این دو مقوله به هم پیوسته و مهم تضمین سلامت حامعه را در پی خواهد داشت اما همیشه شبهاتی از سوی داعیه داران بی حجابی و مخالفان این امر مقدس رواج پیدا می کند. برای واکاوی برخی شبهات در این رابطه با دو تن از کارشناسان مرکز ملّی پاسخگویی دینی کشور به گفتگو نشستیم.

 

 

* تعریف شما از حجاب چیست؟

 

 

جواد حیدری: واژه حجاب در قرآن کریم هم استفاده شده است؛ حجاب در لغت به معنای حاجب و به معنای مانع چیزی شدن است؛ واژه حجاب در آموزه های دینی در واژه ستر مطرح می شود و شهید مطهری معتقد است که چقدر خوب بود از همین واژه استفاده می شد؛ چرا که برخی معترضین به حجاب اعتراضشان از همین واژه نشئت گرفته و معتقدند حجاب نوعی حصر و نوعی مانعیت در آن نهفته است و این به معنی محدودیت محصوب می شود؛ آنچه برای پوشش در مبانی دینی در معنی حجاب به کار می رود ستر است؛ در اصطلاح نوعی پوشش که بازدرندگی را هم داشته باشد تعریفی در شارع مقدس از حجاب است.

 

 

زهرا ابراهیمی: حجاب می تواند میوه و ثمره عفاف باشد و عفاف ثمره حیا است؛ حیا یک امر ذاتی، فطری و درونی و ویژگی همه انسان هاست و از زمان خلقت این حیا وجود داشته است در مرحله بعد این حیا باید در رفتار انسان نمود پیدا کند، یکی از نمود های حیا بحث عفاف است که این عفاف و عفت جنبه های مختلفی دارد و در مرحله بعد ثمره این عفاف حجاب است؛ حجاب نوعی پوششی و عامل بازدارنده ای است که نتیجه حجاب و حیای درونی باشد.

 

 

* حجاب از گذشته در فرهنگ ایرانی چه جایگاهی داشت؟

 

 

جواد حیدری: گاهی پیامبر اسلامی احکامی را به مسلمین بیان می کنند بدون اینکه پیشینه ای داشته باشد، اما گاهی احکامی را مطرح می کنند که پیشینه ای را هم دارد و حجاب نوع دوم است؛ سختگیرانه ترین قوانین در ایران باستان در مورد ن اتفاق می افتاده است که اکنون به کتب زرتشتیان مراجعه کنیم مشاهده می کنیم که خانم ها چه نکاتی را باید رعایت کنند و حتی در ایران باستان خانم ها اجازه صحبت با محارم خود را نداشتند و این یعنی سخت گیری در حجاب و رفت و آمد خانم با دیگران وجود داشته است؛ زن قبل اسلام در ایران یک شی، یک کالای بی ارزش است و جایگاهی در امور اجتماعی ندارد؛ در حال حاضر اگر به آثار باستانی که با مبانی ایرانی ساخته شده است که یکی از آن ها تخت جمشید است در این آثار مجسمه یک زن بی حجاب نمی بینید و این یعنی قبل از اسلام حجاب در ایران وجود داشته است؛ البته در شبه جزیره عربستان در زمان ظهور اسلام با بی حجابی رو به رو بودیم.

 

 

* رعایت عفاف بدون حجاب در جامعه امکان پذیر است؟

 

 

زهرا ابراهیمی: حیا و عفاف به عنوان ریشه اصلی هستند و حجاب نمود این ریشه است؛ اینکه در برخی از جوامع می بینیم که مم به حجاب نیستند اما در عین حال یک سری موارد را رعایت می کنند؛ دقیقاً به عفاف بر می گردد و بر گرفته از حیاست که امری فطری است؛ امروز جامعه ما علاوه بر اینکه در حجاب دچار مشکل شده در عفاف هم مشکل داریم و چیزی که در جامعه میبینیم صرفا بد پوششی و کم حجابی نیست، بلکه جامعه به سمتی می رود که در واقع عفیف بودن آن زیر سؤال می رود؛ در جوامع مختلف قوانین و هنجاری وجود دارد که لباس را برای هر جایگاه و محیط تعریف می کند؛ امروز متأسفانه در جامعه خودمان توازن در حال به هم خوردن است. برای مثال خانم لباسی که برای یک جشن انتخاب می کند با همین لباس در خیابان هم حضور پیدا می کند این نشان دهنده این است که اگر به ثمره عفاف که همان حجاب است توجه نشود این ثمره زیر سوال می رود.

 

 

 

 

 

*برخی مسائل اقتصادی، معیشت و اختلاس را مطالبه مردم عنوان کنند و حجاب را کم اهمیت و نیاز جامعه و مطالبه مردم نمی دانند، نظر شما چیست؟

 

 

زهرا ابراهیمی: آن هایی که این گونه صحبت می کنند، صحبتشان به عدم شناخت صحیح نسبت حجاب و نسبت های که این بی حجابی را در جامعه ایجاد کرده بر می گردد؛ در مشکلات بی حجابی عوامل مختلفی تاثیر گذار است و اینکه برخی بی حجابی را به عواملی چون معیشت و اقتصاد گره می زنند نوعی راه فرار از اتفاقی که افتاده است و توجه به حجاب به معنای چشم بستن به اختلاس یا مشکل دیگر نیست و اگر به خوبی نگاه کنیم این دیدگاه و قانون گریزی در  موارد دیگر هم تأثیر خواهد بود و تسری پیدا خواهد کرد.

 

 

* آیا انتخاب آزادانه نوع حجاب و پوشش به معنای آزادی است؟

 

 

جواد حیدری: برخی از منتقدان حجاب برای اینکه اصل را تحت الشعاع قرار دهند حجاب را در مقابل آزادی قرار می دهند؛ اما حجاب در اسلام به معنای سلب آزادی و حصر خانگی نیست و در جوامع امروزی آزادی این طور معنا می شود که حرکت آزاد هر فرد مانع سلب آسایش دیگری نشود؛ بدیهی است هر کس در حجاب می تواند با سلیقه خود حجاب را با توجه به تعریف حجاب انتخاب کند که البته نکاتی که در انتخاب لباس مطرح است باید رعایت کند؛ البته به اسم آزادی نباید دین و شرع را زیر پا بگذاریم و همین طور آزادی یک نفر نباید آزادی دیگری را سلب کند؛ عقل حکم می کند که برای حفظ آزادی و امنیت روانی جامعه به سمت حجاب برویم.

 

 

* چرا حجاب در کشورهای غربی مورد توجه قرار گرفته است و از تجربه حجاب برای اولین بار افراد در غرب احساس خوبی دارند؟

 

 

جواد حیدری: یکی از اندیشمندان غربی می گوید، اولین قربانی بی بند و باری در جوامع غربی عشق بود یعنی حالت رابطه عاشقانه زن و مرد، با محوریت خانواده اولین قربانی بی بند و باری و رعایت نکردن عفاف وحریم بود؛ اگر میبینیم در جامعه غیردینی سکولار هم حجاب در حال گسترش است به این خاطر است که عقل انسان به انسان گوش زد می کند در سایه حجاب آرامش روانی وجود دارد و با نگاه منفعت طلبانه به این نتیجه می رسد.

 

 

در جامعه دینی ما پوشش و حجاب وضعیت خوبی دارد؛ متأسفانه عده ای از روی غرض و مرض بی حجابی را اپیدمی گزارش می کنند؛ اصحاب رسانه باید برکات انقلاب را بیان کنند. امیرالمؤمنین می فرمایند: یک دیوار سفید را مقابل خود در نظر بگیرید یک نکته سیاه کوچک زیاد به نظر می رسد؛ غیر از فرایض دینی، یکی از عوامل سست شدن پیوند های خانوادگی و بالا رفتن امار طلاق رعایت نکردن پوشش و حدود است؛ وقتی می بینم استواری اجتماع، استحکام خانواده و ارزش و جایگاه زن که بالا می رود در حفظ حجاب است و چه اسراری برای رعایت نکردن این اصل عقلی و دینی است؟

 

 

* حجاب در حالی که برای فرد اام است گاهاً در برخی قسمت های جامعه چون صدا و سیما به درستی رعایت نمی شود، نظر شما چیست؟

 

 

زهرا ابراهیمی: عدم تناسب بین سازمان ها و نهاد ها باعث این مشکل شده است؛ در سال 84 طرحی در مورد راهبرد های رعایت عفاف و حجاب که 26 نهاد را در کنار هم قرار می داد و قرار بود در کنار هم در مورد حجاب راهکارهایی ارائه دهند؛ این 26 نهاد مثل زنجیر کنار هم قرار می گیرند ولی هیچ کدام دقیق انجام وظیفه نکردند به غیر از نهادهایی که ظاهر سازی می کنند؛ نهادهایی که مم به رعایت حجاب هستند کوتاهی می کنند؛ حلقه هایی در این زمینه تشکیل نشده و  تنها نیرویی که باقی می ماند نیروی انتظامی است و به تنهایی توانایی ندارد که مشکل را بر طرف کند.

 

 

* در حالی که دشمن تلاش می کند عفاف را با از بین بردن حجاب از بین ببرد برخی در داخل هم خواسته یا ناخواسته در همین جهت حرکت می کنند نظر شما چیست؟

 

 

جواد حیدری: برای رعایت عفاف قطعاً حجاب لازم است این دو لازمه هم هستند و حجاب به خصوص چادر نمود باز دارندگی در سطح بالایی دارد؛ در مبارزه با حجاب، آن را مقابل آزادی، مد گرایی و از قوانینی که دِمُده شده حجاب را مطرح می کنند، که البته در جامعه این اتفاق افتاده است و بعضی تحت تأثیر قرار گرفته اند؛ اصول اخلاقی از جمله مسئله حجاب در بستر زمان قدیمی نمی شود اگر بعضی افراد اصول اخلاقی را ضرب در محور زمان کنند و با الفاض قشنگ بگویند هر چیزی که قدیمی باشد نادرست است پس باید بگوییم در قدیم دو ضرب در دو چهار تا می شد و الان دو ضرب در دو پنچ تا می شود اصول اخلاقی، نه رفتار اخلاقی را امور مطلق می دانیم نه امور نسبی، مسئله حجاب یک اصل اخلاقی است اگر یک تدبر و تفکر خاصی باشد این مسئله را آنالیز می کند.

 

 

* برخی در مورد بی حجابی در جامعه اغراق می کنند نظر شما چیست؟ حجاب برای آقایان در جامعه چگونه است؟

 

 

 

 

 

زهرا ابراهیمی: رعایت پوشش هم برای خانم ها و هم برای آقایان است و این حساسیت هایی که مطرح می شود به دلیل عدم نهادینه کردن این امر فرهنگی است؛ ما به درستی وظایف هر کدام از آقا و خانم را تبین نکرده ایم چه بسا که خود ارایی و بی حجابی به خاطر مورد توجه قرار گرفتن اقایان و رفتار اقایان باشد.

 

 

جواد حیدری: وقتی با واژه انسان مواجه هستیم فارق از جنسیت است حجاب یک امر فطری و انسانی است، و زن و مرد ندارد دستور قران کریم اول در باره اقایان بوده است که کنترل چشم و عفت داشته باشند و در مرحله بعد در مورد حجاب خانم ها صحبت شده است

 

 

* راهکار برای اام قانونی حجاب چیست؟

 

 

زهرا ابراهیمی: اگر به حجاب به عنوان قانون نگاه کنیم قوانین مدنی و قضائی هر دو اام اور هستند ولی عرف جامعه طوری است که توجه ان به قوانین جزایی و کیفری بیشتر است و اگر به بحث حجاب به عنوان قانون مدنی نگاه کنیم اام آوراست و نتیجه مطلوبی خواهد داشت.

 

 

جواد حیدری: تنبیه، تشویق و فرهنک سازی باید باهم باشند ما با یک جامعه عاری از هرگونه پوشش روبه رو نیستیم و درصد بالایی رعایت پوشش را دارند، فرهنگ سازی کنیم که این حالت حفظ شود و تشویق عملی و لفظی خوب است؛ اما با تنبیه نسبت به افرادی که جهل به این مسئله دارند و یا فواید این مسئله را نمی دانند موافق نیستم اما نسبت به عده ای که با گروه هایی که در خارج از کشور سازماندهی میشوند و دست به اسلحه ارزش های ما و امنیت روانی ما را هدف قرار می دهند با تنبیه و مجازات مقابله باید کرد.

 

 

* چرا حجاب در کشور ما آزاد و همانند کشوری مانند ترکیه نیست؟

 

 

جواد حیدری: آیا اینکه خانم برای اقا عادی شود خوب است؟ این یک مصیبت است که خانم برای اقا عادی شود دغدغه اسلام این است که زن در برابر مرد عادی نشود ایا در جوامع غربی که زن برای مرد عادی شده غریزه جنسی اقایان از بین رفته است؟ خیر آستانه ی غریزه بالا رفته است چون زن عادی شده و برای مرد جذابیتی ندارد با مفاسد مشمئز کننده چون ازدواج با حیوانات و مسئله هم جنس گرایی مواجه است.

 

 

 

 

 

زهرا ابراهیمی: برای میل جنسی دو بعد روحی و روانی و بعد جسمی تعریف شده بعد جسمی اشباع پذیر و حدی دارد ولی در بعد روحی اشباع ناپذیر است و به تنوع طلبی می رسد و فواید حجاب بیشتر برای زن است و باید شناخت ایجاد شود، این شناخت انسان را به این گرایش می رساند و تا گرایشی نباشد رفتاری نخواهد بود.

 

 

 

لینک مطلب در خبرگزاری صاحب نیوز

 



نگاهی به جایگاه اجتماعی بانوان طلبه؛ توانمندی‌هایی که باید به رسمیت شناخته شود

 

 

 

دیدار مقام معظم رهبری با بانوان طلبه در ماه مبارک رمضان امسال اتفاق مبارکی بود که سفره بحث و گفت‌وگو در رابطه با جذابیت‌های این دیدار در برخی از محافل حوزوی همچنان گسترده است.

 

 

به گزارش روابط عمومی دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان به نقل از خبرگزاری تسنیم، آنچه این دیدار را برای بانوان طلبه شیرین‌تر کرد، وجود تعدادی از خواهران طلبه‌ای بود که به نمایندگی از سایر طلاب برای صحبت در محضر مقام معظم رهبری انتخاب شده بودند و این امر می‌توانست گویای میزان توجه رهبر معظم انقلاب به حضور بانوان طلبه و نقش آنان در اجتماع باشد.

 

 

تعبیر پدیده بودن حوزه‌های علمیه خواهران که سال‌ها پیش از جانب رهبر انقلاب مطرح شده بود، باب گفت‌وگوی یکی از طلبه‌های خواهر را باز کرد تا با خیالی آسوده از وجود مشکلات در این حیطه صحبت کند.

 

 

یکی از مشکلاتی که در این دیدار و لابلای گفت‌وگوها مطرح شد عدم باورپذیری علمی و اجرایی خواهران طلبه توسط برخی از مسئولان است که این دیدگاه بعد از سال‌ها فعالیت همچنان در برخی از بخش‌ها پر رنگ به نظر می‌رسد.

 

 

اگر چه همواره نام حوزه با عنوان گره خورده است و ت‌گذاران و تصمیم گیرندگان مراکز حوزوی آقایان هستند اما نمی‌توان این امر را دلیلی بر عدم توانایی بانوان طلبه دانست.

 

 

زهرا ابراهیمی کارشناس اخلاق نمایندگی مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی که وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان است، در این باره به تسنیم می‌گوید: قطعاً اگر دیدگاه مسئولان نسبت به توانمندی بانوان و قدرت علمی و اجرایی آنان تغییر کند حوزه‌های خواهران نیز از حضور نقش آفرین بانوان در عرصه‌های مختلف بهره‌مند می‌شود و به تبع پای این تجربه به سایر عرصه‌های اجتماعی، ی و فرهنگی هم کشیده می‌شود. باید پذیرفت که بانوان طلبه مهمان ناخوانده حوزه‌ها نیستند بلکه آنان نیز همچون مردان ، فرزندان حوزه به شمار می‌روند.

 

 

پرهیز از نگاه تقلیلی به حوزه‌های علمیه خواهران از دیگر اموری بود که در این دیدار به آن اشاره شد. یکی از خواهران طلبه در رابطه با واگذاری امور بانوان طلبه به خودشان صحبت کرد و رسیدن به این هدف را از طریق اعتماد و اعطای فرصت در عرصه‌های مختلف ت‌گذاری، برنامه‌ریزی و مدیریت‌های اجرایی به بانوان ممکن دانست.

 

 

ابراهیمی در این باره می‌گوید: به نظر می‌رسد سپردن مسئولیت‌های حوزوی به بانوان طلبه می‌تواند زمینه‌های حضور آنها را در مجامع، شوراها و مجموعه‌های تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر کشوری فراهم سازد.

 

 

وی ادامه می‌دهد: از دیگر اموری که در این دیدار ارزشمند به آنها پرداخته شد این مساله بود که جوان امروز از طرفی جوانی پرسشگر، دقیق و منتقد است و از طرف دیگر تعلیم و تبلیغ از وظایف مهم حوزویان محسوب می‌شود و حوزه باید پاسخگوی نیاز جستجوگری جوانان باشد، بنابراین تحول در نظام حوزه و تأکید بر اصل توانمندی مدیریت در زندگی به خوبی احساس می‌شود و این امر از طریق تنوع بخشی به نظام‌های آموزشی حوزه، تعمیق برنامه‌های موجود، احیای سنت‌های اصیل حوزوی، توجه به نقش تلاش و تکاپوی فردی طلاب در طراحی برنامه‌های درسی، فرار از شیوه آموزشی انبوه خوان و حفظ محور و اهمیت به برنامه‌های مهارت بخش امکان پذیر است.

 

 

کارشناس اخلاق نمایندگی مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی در اصفهان تصریح می‌کند: وجود یک‌صد هزار طلبه خواهر ظرفیت و پتانسیل بالایی است که متاسفانه امروزه مغفول مانده و طلاب خواهر بعد از سال‌ها درس خواندن و گذر از فیلترهای سخت و دشوار آزمون‌ها و ارائه پایان‌نامه‌ها امروز مجبور به خانه‌نشینی و عدم فعالیت شده‌اند در حالی که با یک برنامه‌ریزی دقیق و منسجم می‌توان آنها را در فضای حقیقی و مجازی به فعالیت واداشت و انگیزه از دست رفته آنها را احیا کرد.

 

 

نکته قابل توجه در این دیدار و گفت‌وگوها این بود که رهبر انقلاب در رابطه با موضوع به رسمیت شناختن توانمندی بانوان طلبه اینگونه پاسخ دادند: یکی از خواهران پرسیده‌اند: جایگاه اجتماعی طلاب خواهر کجاست؟ بله، سؤال به‌جایی است. این‌همه فاضلِ زن داریم؛ حضورشان در خانواده و اجتماع خیلی مغتنم است.

 

 

یک روزی، یک بانوی ملّای اصفهانی بود که مرحوم طباطبائی هم با ایشان ملاقات کرد و با ایشان مباحثات داشت. افتخار می‌کردیم که یک بانوی فاضل داریم! اما حالا چند ‌ده هزار طلبه‌ی فاضل [داریم] که بینشان تعداد زیادی فضلای برجسته هستند -چه در زمینه‌ علوم عقلی، چه در زمینه‌ فقه و بقیّه‌ دانش‌های رایج حوزه- [این] خیلی چیز مهمّی است؛ [باید] جایگاه اینها معلوم بشود.

 

 

این آخر هم یکی دیگر از خانم‌ها پیشنهادهایی در همین زمینه داشتند که آنها هم مهم است، [از جمله اینکه] ظرفیّت‌هایی که در طلّاب خواهر هست، به رسمیّت شناخته بشود و در مراکز گوناگون فرهنگی و فکری و مانند اینها، در این کمیسیون‌ها، کمیته‌ها، شوراها و در مراکز رسمی از اینها استفاده بشود؛ این به نظر من جزو کارهای مهمّی است که در حوزه باید انجام بگیرد. ما هم اگر از لحاظ اجرائی کمکی لازم باشد بکنیم، حرفی نداریم. این کار، کار ما نیست، کار حوزه است؛ منتها ما می‌توانیم از لحاظ اجرایی سفارش کنیم، کمک کنیم، که می‌کنیم اگر مطلبی برسد»

 

 

این بانوی طلبه ادامه می‌دهد: دیدگاه دقیق و عمیق رهبری به این موضوع و قول مساعدت در جایی که لازم باشد، شور و شعف بانوان طلبه حاضر در مجلس و همچنین طلاب غایب را دوچندان کرد.

 

 

یکی از اموری که همواره مورد بحث و گفت‌وگو بوده، کمیت و کیفیت حضور زن در اجتماع و مرزبندی بین فعالیت‌های خانوادگی و اجتماعی است.

 

 

وی در این باره می‌گوید: برخی نگاهشان در این قضیه افراطی است تا جایی که حضور زن در اجتماع  را مانعی بر انجام وظایف خانوادگی او می‌دانند و به همین دلیل او را به‌شدت از حضور در جامعه منع می‌کنند. عده‌ای نیز نگاهشان به این مساله تفریط گونه است تا جایی که به هر بهانه‌ای و در هر شرایط و موقعیتی موافق حضور زن در اجتماع هستند بدون در نظر گرفتن ملاک‌های لازم برای حضور، اما عده‌ای در این میان نگاهی معتدل داشته و تقسیم وظایف و مرزبندی بین خانه و جامعه را گوشزد می‌کنند.

 

 

تبیین الگوی خانواده‌ محوری به نحو شفاف و قابل جمع با حضور در اجتماع، تبیین وضعیت خانواده در غرب و نقد آن، کاربردی کردن پژوهش‌ها با توجه به مباحث ن، آینده‌نگری و غیره از جمله مباحث مربوط به حوزه فعالیت اجتماعی بانوان بود که در دیدار رهبری از ناحیه یکی از طلاب خواهر بیان شد.

 

 

ابراهیمی در این باره تصریح می‌کند: اسلام همواره بر آشنایی عمیق و عالمانه ن با معارف اسلامی و محقق کردن آن در متن خانواده و اجتماع تاکید دارد. بنابراین بر همه ما لازم است تا با جهت‌دهی همه فعالیت‌های خویش به سمت ظهور و بروز عملی آموزه‌ها و دستورات دینی در جامعه و رفتارهای فردی و جمعی به این امر جامه عمل بپوشانیم و به سمت عینیت بخشی دستورات دینی در جامعه و زندگی شخصی گام برداریم.

 

 

 

زهرا ابراهیمی

 

لینک مطلب در خبرگزاری تسنیم

 



سقوط تدریجی اخلاقی، نتیجه تربیت ناصحیح است

 

 

زهرا ابراهیمی امروز در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در اصفهان به مناسب میلاد باسعادت حضرت معصومه(ص) فرارسیدن روز دختر با بررسی جایگاه و ویژگی‌های دختر در منظر اسلام اظهار داشت: به بهانهٔ روز دختر، ساعت‌ها می‌توان به گفتگو نشست و در رابطه با ویژگی‌ها و خصوصیات دختران صحبت کرد چراکه خانه باوجود دختر مزین به مهر می‌شود، دختران مرکز عواطف و نیکی‌ها هستند و صفا و محبت موجود در متن خانواده‌ها، وامدار پاکی و نجابت آنان است و گویا خداوند به‌واسطه بخشیدن دختر به خانواده، نگاه ویژه‌ای به آن خانه داشته است.

 

 

کارشناس مسائل خانواده با اشاره به اهمیت نقش‌های مادری و همسری ادامه داد: در نگاه آموزه‌های اسلام، جایگاه دختر جایگاه ویژه و خاصی است، چراکه او باید در آینده در موقعیت همسری و مادری ایفای نقش کندT بنابراین توجه خانواده و جامعه به این گوهر گران‌بها، نه‌تنها فایده آنی دارد بلکه دارای مزایای آتی نیز هست، دختران با رشد در یک خانواده با ویژگی طهارت و صفای باطن می‌توانند در آینده مربی و تربیت‌کننده انسان‌ها باشند و همین امر وجود دختران را دارای ارزش می‌سازد، این در حالی است که در جوامع غربی و نظام‌های مبتنی بر مادیت، آنچه حاکمیت می‌کند پول و شهوت است و دختر، تنها ابزاری برای رسیدن به این عناصر است.

 

 

خطر سقوط اخلاق و انسانیت

 

 

وی تأکید کرد: آنچه امروزه دختران جامعه ما را تهدید می‌کند، بعضاً تزل در هویت دینی است، اگرچه تعداد دختران با هویت دینی و فرهنگی در جامعه ما کم نیست اما بعضاً شاهد دخترانی هستیم که دچار تَلون شخصیتند که این امر محصول علت‌های مختلفی از جمله خانواده و رفتار والدین با آن‌ها است، سقوط اخلاق و انسانیت یک امر ناگهانی نیست بلکه امری تدریجی است و چنانچه خانواده، تربیت صحیح و نظارت دقیق بر رفتار دختران نداشته باشد، ممکن است آن‌ها به‌تدریج با این سقوط مواجه شوند.

 

 

ابراهیمی در خصوص کارکرد عنصر حیا در وجود دختران ابراز داشت: میل به حیا درون انسان امری فطری و پررنگ است، بنابراین آن‌چه از ناحیه غرب، وجود دختران ما را نشانه رفته، ترویج بی‌حیایی است که از طریق تمایل به مد و مدگرایی تبلیغ می‌شود، ولی باید دقت کرد که دختر مسلمان و ایرانی اگرچه ظاهرش در اثر تبلیغات سوء دشمنان کمی دگرگون‌شده، اما در پس این ظاهر غلط‌انداز، نجابت، دیانت، اصالت و نورانیت نهفته است و توجه خانواده و جامعه به این ویژگی‌های درونی دختران می‌تواند حتی ظاهر نامناسب آن‌ها را نیز مناسب کند.

 

 

این فعال فرهنگی افزود: نشاط و حوصله دخترانه، لطافت، عواطف، خلاقیت و استعداد دختران در کنار یکدیگر می‌تواند معجزه‌ها بیافریند، پس نباید دختران جامعه را به دلیل فضا و شرایط موجود در اجتماع، از دست رفته تصور و بی‌اعتنایی به رفتار آن‌ها را پیشه خود کرد، بلکه باید به اصلاح رفتار آن‌ها از راه افزایش محبت، اقدام کرد و پدر، مادر، مدرسه، حکومت و مسئولان باید وسایل رشد و کمال دختران جامعه را فراهم آورند نه اینکه شخصیت او را خدشه‌دار کنند تا او برای ابراز وجود، مجبور به خود آرایی شود.

 

 

نیازمند واقع‌بینی و محبت در مورد دختران هستیم

 

 

وی یادآور شد: آنچه دشمن به دنبال آن است، از بین بردن فروغ حیا در وجود دختران است و ما برای تصحیح رفتارها و جبران خطاها، نیاز به واقع‌بینی داریم، رفتارهای عاقلانه و حکیمانه، رفتارهای خیرخواهانه و صلاح جویانه، در کنار محبت و صفا، می‌تواند در نشاط و امید و هیجان بخشی به دختران مؤثر باشد و آن‌ها را از دام‌های شیطانی مصون بدارد.

 

 

ابراهیمی بابیان وم لذت بردن دختران از زندگی در ابعاد مادی و معنوی اذعان داشت: دختران ما باید از زندگی مادی و معنوی خود لذت ببرند و ما به‌عنوان والدین، موظف هستیم که این التذاذ را در همه شئون زندگی برای آن‌ها تبیین و آن‌ها را با چهارچوب‌های اخلاقی آشنا سازیم که اگر معنای التذاذ از امور مادی و معنوی به‌خوبی تبیین شود، فقط در زیبایی‌های ظاهری خلاصه نمی‌شود.

 

 

کارشناس مسائل دینی اضافه کرد: باید به‌خوبی تبیین شود که اصل گرایش به زیبایی و زیباسازی و زیبادوستی، یک امر فطری است، اما نباید این‌ها ابتذال اخلاقی را نتیجه دهد و این توجه به زیبایی نباید مشغله اصلی زندگی انسان شود و انسان را به خودنمایی و تبرج وادارد، علاوه بر این باید میدان را برای فعالیت صحیح و سالم دختران طوری آماده کنیم تا آن‌ها به مرحله‌ای از عظمت و اعتلای روحی برسند که بتوانند احساس خودباوری کنند و این امر از مسیر ایجاد پیوند قلبی میان دختران و والدین ایشان امکان‌پذیر خواهد بود.

 

 

به دختران اجازه ابراز احساسات بدهیم

 

 

وی با عنوان جایگاه دختر در دین بیان داشت: در برخی از خانواده‌ها هنوز پسران واجب‌تر، ضروری‌تر و مفیدتر از دختران تلقی می‌شوند، درصورتی‌که حمایت اخلاقی والدین از دختران به تصحیح این بینش کمک خواهد کرد؛ همچنین دختران به دلیل داشتن عواطف و احساسات، از روحیه آسیب‌پذیری برخوردار هستند، بنابراین والدین باید به دختران اجازه ابراز احساسات آزادانه در منزل دهند تا از این ناحیه آسیب نبینند.

 

 

ابراهیمی خاطرنشان کرد: در تعریف دین برای دختران، کوتاهی کرده‌ایم و غالباً دین برای دختران مجموعه‌ای از ممنوعیت‌ها و محدودیت‌ها معرفی‌شده، درحالی‌که این نگاه، بدترین نوع نگاه به دین است و متأسفانه از طرف مغرضان نیز تبلیغ می‌شود و قطعاً اگر جایگاه دین و جایگاه دختران در دین به‌خوبی هویدا شود، لجبازی‌های دخترانه نیز کمتر خواهد شد.

 

 

این فعال فرهنگی عنوان داشت: حل بحران هویت دینی در دختران، تنها از طریق ارائه الگوی صحیح امکان‌پذیر خواهد بود، الگوهایی که دختران ما دارند همه‌جانبه نیست و همواره تضاد در رفتار الگوها دیده می‌شود و همین تضاد و تقابل رفتار و گفتار، منجر به آسیب‌پذیری می‌شود، بنابراین برای تعمیق و نهادینه شدن باورها، نیازمند معرفی الگوی مناسب هستیم.

 

 

وم توجه به ظرافت‌های وجودی دختران

 

 

وی تصریح کرد: توجه بیشتر افراد به ظرافت جسمی دختران است و اگر در خانه و جامعه، دفاعی هم از دختران صورت می‌گیرد با تکیه‌بر همین ظرافت جسمی است درحالی‌که باید به ظرافت فکری، و کارکردی و ظرافت در تدبیر دختران نیز دقت ویژه نمود.

 

 

ابراهیمی در پایان گفت: اولین جایی که ممکن است دختران مورد ظلم قرار گیرند، خانواده است، بنابراین دختر باید در محیط خانواده محترم شمرده شود و تعبیر حسنه بودن، نعمت بودن و باقیات و صالحات بودن دختر در روایات، تکلیف ما را در برخورد با دختران روشن می‌کند و زمانی که جایگاه حقیقی دختر در خانواده مشخص باشد، نیازمند جایگاه تصنعی و تشریفاتی در جامعه نخواهند بود.

 

 

زهرا ابراهیمی 

 

 

لینک مطلب در خبرگزاری فارس

 

 

 

 

 



شیعه همواره در طول تاریخ و در ادوار مختلف، تحت فشار حکومت های متعدد بوده و گویا این خفقان و سخت گیری نسبت به شیعیان جزء لاینفک زندگی آنها محسوب می شود.

 

 

وجود مقدس ائمه معصومین علیهم السلام در زمان حیاتشان، در حیات بخشی و اعتلای شیعه بسیار موثر بوده و در کنار ائمه، وجود یاران، محبان و مدافعان دین نیز در حفظ این عقیده تأثیر فراوانی داشته است.

 

 

از جمله چهره های محبوب و مورد اعتماد نزد اهل البیت علیهم السلام، حضرت عبدالعظیم حسنی می باشند. نسب ایشان با چهار واسطه به امام حسن مجتبی علیه‌ السلام می‌رسد.

 

 

مؤلف کتاب جنةالنعیم» می گوید: شخصی به نام ابا حماد رازی - از شیعیان و موالیان شهر ری - با وجود مشکلات آن زمان به سامراء رفت و خدمت امام زمانش حضرت علی النقی (ع) رسید و مسائلی را پرسید.

 

 

امام، ضمن پاسخ به مسائل او، فرمود: ای ابا حماد! هرگاه مشکلی از امور دینی برایت پیش آمد، جواب مشکل خود را از عبدالعظیم حسنی بخواه و سلام مرا به او برسان.» (1)

 

 

از این روایات به خوبی می توان به شخصیت علمی و معنوی حضرت عبدالعظیم حسنی پی برد؛ چراکه امام هادی علیه السلام او را به عنوان مرجع دینی به مردم معرفی می نمایند و از آنها می خواهند که در زمان مواجهه با مسائل شرعی، نزد عبدالعظیم بروند و این خود نشان دهنده ی جایگاه علمی عظیمی است که ایشان دارا بودند.

 

 

علاوه بر این، سلام رساندن امام هادی علیه السلام به او، بیانگر مقام معنوی ایشان است.

 

 

تلاش در جهت حفظ و انتشار سخنان ائمه،  از جمله وظایف مهم دوستداران تشیع است که این وظیفه خطیر در زمان سختگیری حُکام از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد.

 

 

عبدالعظیم حسنی از دانشمندان بزرگ شیعه و راویان حدیث بود که از طریق شخصیت والای علمی و معنوی خویش، به این مهم دست یافت.

 

 

علاوه بر این، از جمله توفیقات او درک محضر دو امام بزرگوار یعنی امام جواد و امام هادی علیهم السلام است که این ویژگی او را از سایر دوستداران ممتاز می سازد.

 

 

قطعا متوکل عباسی که از تخریب مزار سید الشهداء هم بیم نداشت، تندترین و گستاخانه ترین رفتارها را نسبت به امام هادی علیه السلام و یارانش اعمال می نمود. هجرت حضرت عبدالعظیم حسنی از شهر مدینه به ری، گویای ظلم و جور شدیدی بود که در حق یاران امام هادی علیه السلام روا می داشتند.

 

 

در واقع می توان گفت هجرت ایشان از مدینه به ری، از یک طرف گویای شخصیت جهادگری ایشان است که حتی حاضر می شوند در مسیر مبارزه از دیار خویش هجرت نمایند و از طرفی نشان دهنده ی این است که حضور ایشان در نشر معارف اهل البیت بسیار مؤثر بوده است.

 

 

با توجه به اینکه در مدینه تعداد راویان کم نبوده و شیعه و محدث هم فراوان بوده اند اما همین که از بین آنان، حضرت عبدالعظیم حسنی تحت فشار خلیفه بودند می تواند بر میزان تأثیر فراوان ایشان در نشر حقایق صحه گذارد.

 

 

اگرچه عبدالعظیم با مهاجرتش به ری، غم غربت را تحمل  می نمود،  اما مردم آن دیار توفیقی عظیم یافتند تا از وجود او بهره برده و پاسخ مسائل شرعی و دینی خود را از ایشان دریافت نمایند.

 

 

از جمله دستورات تربیتی و ارشادی که در جهت احیای نام و یاد بزرگان دین وارد شده است تشویق به زیارت است.

 

 

بنابراین توجه به مقام حضرت عبدالعظیم از طریق زیارت ایشان و همچنین آشنا شدن با شخصیت علمی و معنوی ایشان می تواند در تجلیل مقام این بزرگوار مؤثر باشد.

 

 

 

 

 

پی نوشت:

 

 

اختران فروزان ری، ص 37

 

 

 

 

 

زهرا ابراهیمی

 

 

 

لینک مطلب در خبرگزاری حوزه

 

 

 

 

 


عنوان هر رویدادی، گویاترین توضیح و تفسیر برای اهداف آن رویداد است. عنوان قرآن و عترت نیز به خوبی می تواند بازگوکننده ی اهداف و برنامه های نمایشگاه قرآن و عترت باشد.

نمایشگاهی که هر ساله در ماه مبارک رمضان در اصفهان برگزار می گردد و بهانه ای می شود تا دغدغه مندان دینی سالی یک بار به نام قرآن دور هم جمع شوند.

 دستگاه ها و نهادهای مختلفی برای حضور در این نمایشگاه اعلام آمادگی می کنند و متناسب با نوع فعالیت خویش، به ترویج فرهنگ قرآنی می پردازند؛ چراکه معتقدند قرآن و عترت سندی راهبردی در تضمین سعادت انسان است.

اگرچه تلاش های وافری در جهت هرچه باشکوه تر برگزار شدن این نمایشگاه انجام می پذیرد و مسئولین مربوطه از هیچ تلاشی برای رسیدن به این هدف دریغ نمی کنند؛ اما به نظر می رسد حلقه مفقوده در این امر، رها کردن مخاطب بعد از اتمام نمایشگاه است.

فضای نمایشگاه به میدان مسابقه ای می ماند که هر کس بیشتر تلاش کند زودتر به خط پایان می رسد. مهمترین هدف در این نمایشگاه  ارائه محصولات و محتواهای دینی،  قرآنی و فرهنگیست و از این هدف می توان در جذب مخاطب جوان بهره فراوانی برد؛ اما آنچه در اکثر نهادهای حاضر در نمایشگاه شاهد هستیم این است که ارائه ی محتوا و ارتباط با مخاطب تنها محدود به همین چند روزیست که نمایشگاه برپاست و بعد از اتمام نمایشگاه و جمع شدن غرفه ها، ارتباط با مخاطب نیز قطع می شود.

فضایی که می تواند استمرارِ در ارتباطِ با مخاطب را نتیجه دهد، تنها به ارتباطی یک سویه و محدود ختم می گردد؛ بنابراین بهتر است نهادهای حاضر در نمایشگاه تنها هدفشان جذب مخاطب آنی نباشد و به همراه کردنِ مخاطب با خود، فارغ از فضای نمایشگاه بیندیشند.

اگرچه مسئولین مربوطه جدا شدن بخش‌های تجاری از بخش‌های فرهنگی و مذهبی را از نقاط قوت امسال نمایشگاه نام بردند؛ اما یکی از اموری که می توان به عنوان ضعف چینش در نمایشگاه از آن نام برد همجواری غرفه های کودک و نوجوان با غرفه هایی است که به دنبال فعالیت علمی و قرآنی در نمایشگاه هستند.

با توجه به اینکه جنس کار برای کودک و نوجوان متفاوت از جنس فعالیت علمی و دینی برای بزرگسالان است و غرفه های کودکان همواره همراه با سر و صدا و هیجانات متعدد به دلیل بازی و سرگرمی و مسابقه است، بهتر است فضای کودک و نوجوان فضای اختصاصی و مجزا از فضاهای علمی نمایشگاه باشد تا تزاحمی برای هیچ کدام یک از گروه ها ایجاد نشود.

تبلیغ حداقلی برای نمایشگاه قرآن و عترت از دیگر ضعف هایی است که می توان به آن اشاره کرد و رفع این نقیصه همت بیشتر رسانه ها و صدا و سیما را می طلبد تا مردم از این طریق بتوانند تعامل بیشتری با جامعه قرآنی پیدا کنند.

جوان امروز در عین حالی که تشنه ی فهم قرآن است، نیازمند خلاقیت و ابزارهای خلاقانه برای درک قرآن می باشد؛ لذا تلفیق هنر قرآن با پژوهش های قرآنی می تواند نیاز جوان تشنه خلاقیت را تأمین نماید و این امر با تلفیق و ترکیب برخی از غرفه های هنری و پژوهشی در سال های آینده امکان پذیر خواهد بود.

فضای نمایشگاه به خوبی می تواند بازگوکننده تلاش و برنامه ریزی های اجرایی مسئولین باشد؛ اما در کنار برنامه های اجرایی باید برای برنامه های پژوهشی و علمی نمایشگاه نیز  فکری کرد.

تشکیل اتاق فکر و بررسی کارشناسانه و متخصصانه ابعاد مختلف نمایشگاه و ارائه نتایج این بررسی ها به زیر گروه های مختلف قبل از برپایی نمایشگاه می تواند در این امر یاری رسان خوبی باشد.

دادن خط فکری به زیرگروه ها برای فعالیت فرهنگی و قرآنی بهتر، از وظایف این اتاق فکر است.

با توجه به اینکه مباحث قرآنی و فرهنگی گسترده و متنوع است، تقسیم بندی صحیح و متناسب با تخصص این مباحث بین زیرگروه ها قبل از تشکیل نمایشگاه، ضرورتی اجتناب ناپذیر است تا بدین وسیله از موازی‌کاری و کارهای تکراری پرهیز شود.

کم رنگ بودن بخش عترت و سبک زندگی اسلامی که می توان از شرح زندگی ائمه معصومین علیهم السلام برای پوشش آن بهره گرفت از دیگر نقاط ضعف این نمایشگاه محسوب می شود؛ لذا باید دقت کرد که توجه صِرف به ظواهر، ما را از معارف قرآنی غافل نسازد تا خدایی ناکرده شاهد مهجوریت قرآن در نمایشگاه قرآن نباشیم.

 

به قلم: زهرا ابراهیمی، عضو گروه نویسندگی صریر

 

 

مشاهده در خبرگزاری حوزه


 

زهرا ابراهیمی امروز در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در اصفهان، پیرامون اهمیت رسانه در اجتماع اظهار کرد: از جمله ابزارهای موجود و تأثیرگذار در هر جامعه رسانه است و از میان رسانه‌های متعدد، رسانه ملی جایگاه خاص و ویژه‌ای دارد.

فعال رسانه با تأکید بر این‌که رسانه ملی بازگوکننده باورهای جامعه است، افزود: رسانه ملی می‌تواند بازگوکننده میزان اعتقاد به باورها در یک جامعه باشد، در واقع میزان تثبیت عقاید و باورمندی و توجه به ارزش‌ها در هر جامعه‌ای از طریق بررسی برنامه‌های ارائه شونده در رسانه قابل‌درک و دریافت است، چرا که نوع برنامه‌ها متناسب با خواست مخاطب است و خواست مخاطب، تعیین‌کننده میزان اعتقاد اوست.

وی تصریح داشت: در جامعه دینی و اسلامی عملکرد نهادها و سازمان‌ها باید متناسب و همسو با اهداف متعالی دین باشد اما بعضاً دیده می‌شود که خود این نهادها به‌جای اینکه به‌عنوان ابزار دینی در تعمیق بخشی بنیه علمی و دینی و فرهنگی جامعه گام بردارند، ابزاری برای تبلیغ و ترویج بی‌فرهنگی در جامعه می‌شوند.

وظیفه ت، نظارت بر کارکرد دینی رسانه ملی است

ابراهیمی با اشاره به تأکیدات مقام معظم رهبری بر وم ارتقا بخشی معرف دینی در حوزه‌های متعدد از جمله رسانه ملی گفت: حرکت از ایمان قشری به سمت ارتقای بخشی معرفت دینی، هدفی است که رهبر انقلاب بارها به آن اشاره‌کرده و رسانه ملی را موظف به توجه به آن کرده‌اند، بنابراین حوزه و ت رسالت ویژه‌ای در هدایت جامعه و همچنین نظارت بر کارکرد دینی نهادهای جامعه دارد.

این طلبه جوان ادامه داد: خداوند در قرآن، اهل تبلیغ را در ردیف آمران به معروف و ناهیان از منکر جای‌ داده و یکی از وظائف آنان را عمل به این دو اصل حیاتی اعلام می‌کند، آنجا که می‌فرماید باید از میان شما، جمعی دعوت به نیکی و امر به‌ معروف و نهی از منکر کنند و آن‌ها همان رستگارانند».

وی در ادامه متذکر شد: از جمله اموری که می‌تواند رسانه را در رسیدن به هدف دینی‌اش کمک کند، حضور ون در تلویزیون است، از زمان انقلاب به بعد تلویزیون توانسته از طریق برنامه‌های گوناگون، چه میزگردهای متعدد با موضوعات متنوع دینی و چه جلسات هم‌اندیشی و پخش سخنرانی‌های وعاظ از منابر و حتی در امر تربیت کودک و نوجوان از حضور ون بهره ببرد.

ابراهیمی ابراز داشت: دینی بودن تلویزیون ما تنها به حضور ون آن‌هم در برنامه‌های مذهبی ختم می‌شود و تجلی شئونات مختلف دینی و ابعاد گوناگون زندگی دینی را در سایر برنامه‌های تلویزیونی کمتر می‌بینیم.

ت در دام اهداف فیلمسازان

این فعال رسانه با اشاره به گرفتار شدن برخی ون در دام اهداف فیلم سازان اذعان داشت: از جمله آسیب‌های حضور ون در رسانه‌ها این است که برخی از کارگردانان و فیلم‌سازان مستقیم و یا غیرمستقیم از حضور آن‌ها استفاده کرده و آن‌ها را در دام اهداف خود گرفتار می‌کنند، در واقع به‌ جای آن‌که اهداف و مقاصدِ فیلم‌ساز از فیلتر اهداف دینی عبور کند این ت است که خود را مجبور به عبور از فیلترِ انگیزه‌های برنامه‌سازان و فیلم‌سازان می‌بیند.

وی در ادامه بیان داشت: حضور ون و مشاوره دادن آن‌ها در زمینه‌هایی که تخصص ندارند و احتمال دور زدنشان توسط فیلم‌سازان و برنامه‌سازان وجود دارد بسیار آسیب‌زاست و بالعکس حضور ونی که شناخته رسانه‌ای دارند و می‌توانند به‌ خوبی به‌ عنوان مشاوره و کارشناس مذهبی و یا مشاوره اثر تولیدی و یا حتی نویسنده در تلویزیون حاضر شوند بسیار تأثیرگذار خواهد بود.

وظیفه ت در رسانه ملی از نگاه رهبری

ابراهیمی در خصوص تأکیدات مقام معظم رهبر انقلاب اسلامی در خصوص حضور ت و قشر مذهبی در رسانه‌­های مختلف گفت: رهبر انقلاب بارها در خصوص حضور ت در رسانه ملی تأکید داشته‌اند، به‌ طوری‌که می‌فرمایند حضور ون در صدا و سیما فقط به معنای سخنرانی و وعظ و خطابه نیست بلکه باید حضوری عمیق‌تر و تأثیرگذارتر باشد، انجام این وظیفه مهم نیازمند مجموعه‌ای و مطلع از مسائل هنری به‌ویژه چگونگی بروز انحراف در این مسائل و آشنا با راه جلوگیری از انحراف در جهت‌گیری‌های فرهنگی و هنری است. لازمه تشکیل چنین مجموعه‌ای از مشاوران ِ صاحب‌نظر و آگاه و توانا در صدا و سیما، امکان اعمال‌نظر و جهت‌دهی صحیح در برنامه‌ها است».

این طلبه جوان عدم توانایی ارتباط ت با عموم مردم را یکی دیگر از آسیب‌های حضور آنان در رسانه‌ها دانست و ابراز داشت: از دیگر آسیب‌های حضور ون در برخی برنامه‌های تلویزیونی این است که که به‌ عنوان کارشناس مردم در برنامه حاضر شده توانایی برقراری ارتباط با مخاطب را ندارد و با به‌کارگیری اصطلاحات و واژه‌های تخصصی و حوزوی در کلامش، مخاطب را از انتخاب شبکه پشیمان می‌کند.

حضور بازیگران در لباس ت، تبلیغ سبک زندگی دینی است

وی در ادامه خاطرنشان کرد: ظاهر شدن برخی از بازیگران در لباس ت از دیگر مواردی است که امروزه بیشتر با آن مواجه هستیم، گاهی بازیگری در لباس ت قرار می‌گیرد و آن تمام هم‌وغمش رفع مشکلات مردم است و زندگی‌اش به‌گونه‌ای به تصویر کشیده می‌شود که کوچک‌ترین مسائل شرعی و اخلاقی را به بهترین شکل رعایت می‌کند، در این نوع برنامه‌ها حتی رعایت حریم‌ها و ضوابط توسط آن بازیگر به‌ خوبی به نمایش در می‌آید و این خود به‌ نوعی می‌تواند تبلیغ سبک زندگی دینی باشد.

ابراهیمی افراط و تفریط در به تصویر کشیدن ت در رسانه را عامل دوری مردم از ت خواند و یادآور شد: در سال‌های اخیر حضور بازیگران در نقش به‌ شدت ضعیف بوده و نتیجه‌ای جز تنزلشان ت در رسانه ملی نداشته است، در برخی از برنامه‌ها عملکرد این ون بسیار ساده و سطحی و گاهی همراه با افراط و تفریط به تصویر کشیده شده است که این امر نتیجه‌ای جز فاصله ت از مردم و وارونه نشان دادن سبک زندگی دینی ندارد.

وظیفه ت، جهت‌دهی صحیح فرهنگی در رسانه ملی است

این فعال رسانه تأکید داشت: تولیدات سبک در رسانه، نتیجه عدم وجود منبع تغذیه فکری است و این خلاء باید توسط ون متخصص از طریق ارائه سوژه و در قالب یادداشت و فیلم‌نامه و تبیین مؤلفه‌هایی که موجب تغییر سبک زندگی افراد می‌شود، جبران شود.

وی با بیان تذکرات مقام معظم رهبری در خصوص نقایص موجود در مسائل فرهنگی به‌ویژه صداوسیما گفت: رهبری بارها در دیدار با طلاب متذکر شده‌اند که من بخشی از نقایص موجود در مسائل فرهنگی به‌ویژه صداوسیما و آموزش و پرورش را متوجه ت و حوزه علمیه می‌دانم زیرا وظیفه جهت‌دهی صحیح فرهنگی و منطبق با ارزش‌ها و اعتقادات دینی بر عهده ت و حوزه علمیه است».

ابراهیمی در پایان اذعان داشت: جامعه امروز نیازمند ارتباط پویا و اثربخش بین حوزه و رسانه است ارتباط پویا و اثربخش بین حوزه و رسانه هستیم چراکه ازیک‌طرف ت مروج هنجارهای دینی است و از طرف دیگر رسانه می‌تواند در ایجاد گرایش فکری، عاطفی و ارزشی اثرگذار باشد و همکاری این دو نهاد با یکدیگر می‌تواند نتیجه مطلوبی را به بار نشاند.

 

مشاهده در خبرگزاری فارس

 


هرا ابراهیمی از نویسندگان حوزوی استان اصفهان که سابقه حضور به عنوان کارشناس مرکز ملی پاسخگویی هم دارد، در گفت وگو با خبرنگارحوزه» از اصفهان، پیرامون گروه تبلیغ نوین صریر اظهار کرد: گروه نویسندگی صریرزیر نظراداره هنری دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان، از بهمن ماه سال نود و شش فعالیت خود را به صورت رسمی در قالب یکی از گروههای تبلیغ نوین آغاز کرد.

وی بیان کرد: این گروه در ابتدا به صورت خودجوش با برگزاری جلسات هفتگی در محل دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان واقع درخیابان حافظ، به تثبیت جایگاه خویش به عنوان یک گروه تبلیغی پرداخت.

ابراهیمی خاطرنشان کرد: تمامی اعضای گروه صریر از طلاب و مبلغین فعال حوزه علمیه اصفهان هستند که با حمایت دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان، با قلم خویش دغدغه مند بودن خود در مسائل دینی و اجتماعی را به منصه ظهور می رسانند.

 وی اذعان کرد: "صریر" قصد دارد با کسب مهارت‌های نویسندگی با رویکرد پرورش تفکر نقادانه و تحلیل‌گرایانه در امرجهت دهی به طلاب اهل قلم و فعالان ادبی حوزه های خواهران گام بردارد وبا مأنوس‌کردن بیشتر طلاب به امر نگارش،  به ابلاغ معارف الهی بپردازد.

مسئول گروه نویسندگی  صریر  عنوان کرد: گروه صریر از همان ابتدا برای تقویت خودباوری اعضاء، اقدام به ارسال نوشته های طلاب برای برخی از خبرگزاری ها و رومه ها کرد، اکثر نوشته ها در قالب یادداشت، داستان و خاطره ارائه شده است و تا کنون بیش از هفتاد متن از اعضای گروه در خبرگزاریها و رومه ها منتشر شده، تمامی متنهای منتشر شده در وبلاگ گروه نویسندگی صریر بازنشر داده شده است.

وی بیان کرد: از جمله آثار این گروه می توان به "اربعین نوشت" اشاره کرد؛ "اربعین نوشت" نشریه الکترونیکی بود که به همت گروه صریر به رشته تحریردر آمد و در اربعین ۹۷ توسط خبرگزاری حوزه منتشر شد.

ابراهیمی تصریح کرد: به نظر می رسد حجم دروس حوزه به قدری است که گاهی فرصت را برای شکوفایی استعدادهای هنری طلاب سلب می نماید لذا حمایت از طلاب اهل قلم توسط دفتر تبلیغات گامی موثر در جهت مجال دادن به هنر مکتوب در کنار سنت شفاهی است.

وی با اشاره به  دور نمودن طلابِ مبلغ از آشفته نویسی، منسجم کردن ذهن و اندیشه برای رسیدن به هدف منسجم نویسی از طریق برگزاری دوره ها و طرح های آموزشی و تعمیق بخشیدن به نگاه طلاب در موضوعات اجتماعی به عنوان بخشی از اهداف شکل گیری گروه صریر ادامه داد:  ارائه ی حرف  و دغدغه ی طلاب در قالبهای نوشتاری، ادبیات زدایی و احساسات زدایی از نوشته ها و تبدیل آنها به نوشته های ارزشی، تمیز قائل شدن بین ساده نویسی و سطحی نویسی و تقویت قدرت نقد در طلاب، برای جلوگیری از بیمار نمودن ذائقه مخاطبین توسط نوشته های ضعیف از دیگر اهداف این گروه است که با توکل بر خداوند و عنایت مسئولین به انجام خواهد رسید.

مسئول گروه نویسندگی  صریر  در پایان نیز از تمامی طلاب خواهری که علاقمند به نوشتن هستند دعوت می کنیم از طریق مراجعه به اداره هنری دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان، در این گروه صریر ثبت نام کرده و به عضویت گروه در آیند.

 

 

 

مشاهده مطلب در خبرگزاری حوزه


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها